Limon Tour
World Guide
DriveZona
Tranzito
یکشنبه, 02 دی 1403
ثبت نام
صفحه اصلی  >  سینمای ایران  >  تحلیل فیلــم ایران  >  Cia.09- تحلــيل و بــررسي فيــلم حـــوض نقــاشــی

تحلیل فیلم سینمای ایران

Cia.09- تحلــيل و بــررسي فيــلم حـــوض نقــاشــی

  نام فیلم: حوض نقاشی  
  برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنیدنام:  pkr4abxntykgypmx3yg.pngمشاهده: 39حجم:  156.9 کیلو بایت  
  اطلاعات فیلم  
 
کارگردان: مازیار میری 
تهیه کننده: 
سازمان توسعه سینمایی سوره/ حوزه هنری
نویسندگان: حامد محمدی
مدير فيلمبرداري: محمدآلادپوش
تدوین: محمدرضا مویینی
موسیقی: سعید انصاری
صدابردار: ساسان نخعی
طراح گریم: مهرداد میرکیانی
طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی
منشی صحنه: مونا پیرایش 
مدیر تولید: مجید کریمی
عکاس: علی نیک‌رفتار
 
  بازیگران  
  شهاب حسينى، نگار جواهریان، فرشته صدرعرفائى، سپهراد فرزامى، سيامک احصائى، الهام کردا  
  اطلاعات دیگر  
  ژانر: خانوادگی
تاریخ اکران: 91/12/23
 
  افتخارات و جوایز  
  سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از جشنواره 31 فیلم فجر  
  تحلیل و برررسی از: امیر حسین فاضلی  

 

  این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.  
  برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنیدنام:  yxx94bt6s928pmjv63ld.pngمشاهده: 0حجم:  202.6 کیلو بایت  
  تحلیل فیلم   
 
به نام خدا
 
وقتی برای اولین بار تیزر حوض نقاشی را دیدم، نکات اساسی‌ای نظرم را جلب کرد و اشتیاقم را برای دیدن این اثر مضاعف نمود. اولین نکته‌ای که برایم جالب جلوه کرد، نقش‌های متفاوت نگار جواهریان و شهاب حسینی و همچنین تناسب نام عامیانه و ساده‌ی فیلم، با محوریت اثر و پوسته‌ی کاراکترها بود. چیزی که در مخیله‌ی خود از این اثر اکران نشده مجسم نموده بودم، "یک ملودرام خالص و بی‌آلایش و ساده به دور از سیاه‌نمایی بی‌مورد و اغراق‌های افسانه‌ای" بود. که به همین دلیل کارگردان عمدا صحنه‌ی فیلم را با بازیگران متعدد پر نکرده و سکان هدایت آن‌را بر دوش دو بازیگر مطرح و با پتانسیل بالای سینما گذاشته است. به شخصه برایم جالب بود که بدانم شهاب حسینی پس از نقش بسیار محکمش در فیلم "یک جدایی"، چگونه می‌تواند در نقش یک ساده‌لوح و عقب‌مانده‌ی ذهنی، پتانسیل خود را به رخ مخاطبانش بکشد و "اصلا آیا می‌تواند یا خیر"؟ و یا اینکه خانم جواهریان همانطور که در "طلا و مس" نقش یک معلول جسمی را به زیبایی هرچه تمام بازی کرد، آیا می‌تواند به همان زیبایی این‌بار خود را در قالب یک معلول ذهنی جا بزند؟

نکته‌ی دیگری که ذهنم را مشغول کرد اجتماع دو نام تقریبا شناسنامه‌دار همچون حامد محمدی (فیلم‌نامه‌نویس) و مازیار میری (کارگردان) بود. دو شخصی که در کارنامه‌ی هنری خود به ترتیب فیلم‌نامه‌نویسی اثر فاخر "طلا و مس" و همچنین ساخت فیلم موفق "کتاب قانون" را داشتند. حداقل چیزی که من از این اجتماعِ نامی تصور می‌کردم این بود که حوض نقاشی فیلمی خواهد بود با شخصیت‌های کاملا تار و پوددار همچون شخصیت‌های "طلا و مس"، حتی با استانداردهای جدیدتر و ساختاری کاملا متفاوت اما در چهارچوب پذیرش عمومی مخاطبان، همچون فیلم کتاب قانون. اما پس از اینکه فیلم اکران شد متاسفانه باید بگویم که نه اثری از "سادگی حقیقی و غیرتصعنی" دیده شد و نه حتی فیلم از استاندارهای آثار سابق کارگردان و فیلم‌نامه‌نویسش بهره برده بود! چیزی که بر روی پرده‌ی نقره‌ای تماشا کردم در واقع چیزی فراتر از یک فیلم درجه‌ی دوم حتی در بین آثار سینمای ایراننبود.

حوض نقاشی از یک خط داستانِ ساده و بی‌آلایش برخوردار است. فیلم روایت داستان یک زوج کم‌هوش و مبتلا به نوعی عقب‌ماندگی ذهنی بود که صاحب یک فرزند باهوش هستند و توانسته‌اند سال‌ها کانون زندگیشان را در یک خانه‌ی اجاره‌ای با کار کردن در بخش بسته‌بندی دارو در یک مجتمع داروسازی گرم و زنده نگه دارند. متاسفانه این ایده‌ی داستانی تنها بر روی کاغذ بی‌آلایش و ساده جلوه می‌نمود. اما همین که در ساختار فیلم وارد و بنا شد کاراکترها این داستان را پیش ببرند، ناگهان همه چیز تغییر کرد. سادگی شخصیت‌ها و متفاوت بودن سبک زندگیشان (که می‌شد در مسیر مناسب‌تری بسیار بهتر پرداخت شده و به کار برده شود) به‌ناگهان جای خود را به اغراق و غلو داد. آنچه که به عنوان محصول نهایی شناخته شد، یک زندگی افسانه‌ای از چند شخصیت افسانه‌ای بود که "نه در جامعه‌ی دیروزی بوده‌اند و نه در جامعه‌ی امروزی هستند" و گمان هم نکنم در آینده نیز چنین افرادی ظهور کنند که علی‌رغم عقب‌ماندگی ذهنی، انقدر راحت در این جامعه (که به افراد سالم و سرحالش نیز کار نمی‌دهند) شغل مناسب بدهند و این افراد انقدر خوب و راحت مفهوم زندگی را درک کنند، بچه‌دار شوند و وی را به تنهایی بزرگ کنند. حتی کانون زندگی خود را بدون کمک هیچ فرد دیگری از خانواده‌شان تا این حد گرم کنند! نمونه‌ی این افراد را ما به وفور در جامعه و کوچه و خیابان دیده‌ایم.

افرادی از این قبیل که وقتی در خیابان راه می‌روند یا مورد تمسخر قرار می‌گیرند یا از اماکن و مغازه‌ها به بیرون پرت می‌شوند و مورد ترحم افراد قرار می‌گیرند. حتی دیده شده است که آنها اکثرا توانایی رفع نیازهای ساده‌ی روزمره‌ی خود را هم ندارند، چه برسد به آنکه علاوه بر پیشبرد زندگی مشترک، بخواهند فرزند خود را نیز به این سن برسانند! شاید در جامعه‌ی حقیقی این امر به کمک خانواده‌های دو طرف اتفاق بیفتد، اما مشکل این جاست که کارگردان یکراست سر اصل مطلب رفت. ما در این فیلم نه از گذشته‌ی این شخصیت‌ها خبر داشتیم و نه رنگی از خانواده‌ها دیدیم، پس اگر بگویم فیلم کاملا تخیلی است اغراق نکرده‌ام.
برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  8xqvcpaintageyu0f32q.png
مشاهده: 0
حجم:  38.0 کیلو بایت
سکانس آغازین فیلم با ضعف شروع شد.
در پرده‌ی اول مخاطب دو فرد ساده‌لوح و متفاوت را می‌بیند که از قضا به لطف تیزرها و پوسترها، می‌داند که آنها قرار است ازدواج کنند. به همین دلیل کارگردان نیز بدون اینکه کوچک‌ترین مقدمه و توضیحی در مورد نحوه و روند آشنایی این زوج فراهم کند، چند ثانیه‌ی بعد زوج ساده‌لوح را در حالی نشان می‌دهد که زیر سقف مستحکم و خوش‌رنگ و لعابشان (که هیچ تناسبی با وضع معیشتی بد و حقوق اندکشان ندارد) سرگرم زندگی مشترکشان هستند. از پسر بچه‌ی باهوش و سالمِ خفته در زیر پتو و شادی و بشاشیت حاکم بر رفتار پدر و مادر و قهقهه‌های فرزند، متوجه می‌شویم که از سکانس اولیه حدود 10-12 سال با خوشی و خوشحالی گذشته است. این بی‌مقدمگی و فراهم نشدن هیچگونه پیش‌زمینه‌ای برای پاسخ دادن به سوالات خیل عظیم مخاطبان، خود ضربه‌ای بسیار مهلک به ذهن بیننده وارد کرده که موجب می‌شود مخاطب دیدش به سمت منفی‌گرایی و بی‌محتوا انگاری فیلمی که دارد می‌بیند، سوق پیدا کند و زین پس مابقی فیلم را با حالتی بدبینانه و تمسخرآمیز ادامه دهد. سوالاتی که برای مخاطب از این بی‌مقدمگی ایجاد می‌شود از این قبیل است: این زوج چگونه با هم ازدواج کردند و چگونه به این راحتی بچه‌دار شدند؟ خانواده‌ی آنها چه کسانی هستند و چرا دو فرد عقب‌افتاده را با یک کودک رها کرده‌اند؟ گذشته‌ی شخصیت‌ها چگونه بوده است؟ دو شخص عقب‌مانده که مادر خانواده حتی توانایی این را ندارد که از خیابان عبور کند، چطور توانسته یک نوزاد شیرخوار را تا این حد به کمال برساند!؟

متاسفانه فیلم سرتاسر تظاهر است و شعار! به سادگی می‌توان دید که کاراکترها برای برانگیزی حس ترحم مخاطب در سرتاسر فیلم چگونه دست و پا می‌زنند. متاسفانه باید گفت که فیلم از لحاظ درون‌مایه و مفهوم تنها و تنها "یک پیام بازرگانی کودکانه است" تا بگوید: ای خانواده‌ها سعی کنید خط فکری خود را با فرزندان خود مطابقت بدهید و ای بچه‌ها هیچ کجا خانه‌ی خود آدم و پدر و مادر خودش نمی‌شود، حتی اگر عقب مانده باشند!
به نظر من پتانسیل این خط داستانی بسیار فراتر از این مفهوم ساده و بچه‌گانه و نصیحت‌گونه بود. چیزی که من حداقل از کارگردان اثر انتظار داشتم این بود که از سادگی و سبک متفاوت زندگی این دو زوج با اغراق و غلو کمتر در جهت به نمایش گذاشتن یک نوع سطح زندگی معقول و قابل الگوپذیری با سبکی نو در جامعه استفاده کند. و زوجی عقب‌مانده را به جامعه نشان بدهد که مبنای زندگیشان عشق است. بر حسب اتفاق زندگیشان به اقتضای معلولیتشان هم دچار فقر است، و هم از لحاظ عاطفی و اجتماعی دچار طرد‌شدگی و تمسخر هستند، اما باز هم سبک زندگیشان را از سایر افراد جامعه جدا نموده‌اند و علی‌رغم رویارویی با سختی‌های فراوان و بی‌مهری‌های اجتماع باز هم زندگی می‌کنند و لذت هم می‌برند و از همه مهم‌تر تلاش می‌کنند تا در حد توان خود بیشتر احساس خوشبختی بکنند. تا به جامعه بفهمانند که راه صحیح زندگی کردن، خود را به نفهمی زدن و عدم جبهه‌گیری و بی‌توجهی به سلایق و سخنان مردم است و بس!

با اینکه می‌توان فهمید کارگردان نیز تاحدودی همین قصد را داشته، اما متاسفانه شخصیت‌ها را درگیر اغراق‌زدگی شدیدی کرده و به همین سبب مسیر فیلم را به کل از واقع‌گرایی به روایتی افسانه‌ای برده است. به‌طوری که انگار معلولیت شخصیت‌ها اصلا و ابدا هیچگونه مشکلی برای آنها ایجاد نکرده است، بلکه آنها صاحب خانه‌ای خو‌ش‌آب و رنگ هستند، کار مناسب هم دارند، همسایه خوب و مهربان هم بالای سرشان هست که صبح‌ها آنها را سر وقت بیدار می‌کند و از خرمالوهای درختشان نیز به ایشان می‌دهد. همه چیزشان جور است و گویا تنها مشکل و ملال زندگی‌شان اصابت دست پدر به گوش فرزند بوده است و بس! از همین‌رو به ناچار فیلم محدود به هدفی سطحی و کاملا نخ‌نما شده که پایه و اساس خط داستانی را به تباهی کشانده است.

یکی دیگر از ضعف‌های فیلم این است که فیلم نه دیالوگ دارد و نه نقطه‌ی عطف و اوج !پرده‌های ابتدایی فیلم بسیار بی‌مقدمه شروع شد و سپس در ادامه کمی به جزئیات پدر و مادر و پسر پرداخت شد. ناگهان در پرده‌های میانی فیلم (که به جرات باید بگویم راکدترین قسمت فیلم است) با قهر کردن پسر خانواده و ترک خانه‌ی پدری و پناه بردن به معلمی که بدون اینکه ذره‌ای احساس مسئولیت کند و خود را به جای پدر و مادر دلواپس پسرک بگذارد، به راحتی به او پناه می‌دهد روبه‌رو هستیم. وضعیت خانواده به بحران کشیده می‌شود. متاسفانه از سکانس قهر پسرک تا انتهای فیلم کاراکترها فقط یا دارند جای خالی پسرک را به مخاطب نشان می‌دهند و یا با سکانس‌های زاید، قصد دارند فیلم را به انتها برسانند که البته هرگز نتوانستم بفهمم هدفشان از این کار چه می‌تواند باشد! فیلم سرشار از سکانس‌های زاید است که برخی از آنها به نظر می‌آید از روی ناچاری توسط کارگردان طراحی شده، در بینابین فیلم پراکنده شده است تا با برانگیزش ترحم مخاطب، فیلم را از رکود تمام‌عیار مصون بدارد، برای مثال آن سکانسی که شهاب حسینی دست همسرش را از پشت شیشه می‌بوسد!

این سکانس حقیقتا چه معنایی دارد؟ غیر از این است که کارگردان خواسته تا با غلیان احساسات مخاطبش رکود حاکم بر ذهن مخاطب را تا اینجای فیلم بر هم زند؟ سوالی که برایم ایجاد شد این بود که چرا ما باید اصلا سراغ سکانس‌هایی برویم که حدوثش را در سینمای ما ممنوع کرده‌اند؟ چرا وقتی شهاب حسینی نمی‌تواند در سینمای ایران دست همسرش را عملا مانند سینمای هالیوود ببوسد، آن را به ناچار از پشت شیشه می‌بوسد؟ این بدین معناست که اگر این مرز نازک شیشه‌ای بین لب شهاب و دست نگار برداشته شود، فیلم ضد اسلامی و بازیگران مرتد شناخته خواهند شد. پس دلیل طراحی این قبیل سکانس‌ها چه می‌تواند باشد؟! چرا وقتی کارگردان نمی‌تواند صحنه‌ی کاملِ "گرفتن دست شهاب و نگار از بالای نردبان" را نشان دهد، به زشتی هرچه تمام‌تر مخاطب را احمق فرض کرده و دوربین را روی شهاب زوم می‌کند و تنها با صدای محکم برخورد دو دست و تقلای شهاب حسینی برای بالا کشیدن نگار جواهریان از نردبان می‌خواهد به مخاطبش بفهماند که صحنه واقعی‌ست؟ واقعا لزوم این سکانس‌ها در این فیلم چیست؟ یا برای مثال در سکانسی که شهاب حسینی موتور گازی برمی‌دارد و مامور تحویل پیتزا به مشتریان می‌شود، آیا در جامعه‌ی حقیقی ما یک فرد عقب‌مانده‌ی این چنینی به ذهنش چنین فکری خطور می‌کند؟ انقدر تیزهوش و آینده‌نگر می‌تواند باشد؟ تا این حد برای هدفش سخت‌کوشی می‌کند که با پای پیاده پیتزا برساند؟ از همه مهم‌تر کدام پیتزافروشی یا کارفرمای دیگری به چنین افرادی کار می‌دهند؟ محال است حتی کسی به این نوع افراد گواهی‌نامه بدهد. اما با این حال فیلم سرشار از این دسته سکانس‌های غیر واقعی‌ست که تنها اثرشان دور کردن بیشتر و بیشتر فیلم از حقیقت است.

با این حال تنها موضوعی که می‌توان از آن به عنوان نکته‌ای مثبت یاد کرد که کارگردان تا حدی! توانسته است به آن خوب بپردازد، نوع تحول فکری و تطابق‌سازی شخصیتی کاراکترها بود. اینکه در ابتدا سطح فکری و سلیقه‌ای پدر و مادر با فرزندشان یکی نبود، سپس با جدایی چند روزه‌ی والدین و فرزند، پدر و مادر متوجه شدند که باید خود را بیشتر با اندیشه‌های فرزندشان تطابق بدهند و یاد بگیرند که پیتزا درست کنند(!!!) و همچنین فرزند خانواده هم فهمید که در پسِ زندگی به ظاهر مجلل افراد ممکن است چه تلخی‌هایی نفهته باشد، یا در عوض در پس زندگی سطح پایین و ساده‌ی خودشان که هرروز بر سر سفره‌شان کتلت است و خبری از پیتزا هم نیست، فقط صفا و صمیمیت یافت می‌شود... به عبارت ساده‌تر در انتهای فیلم هم پدر و مادر از لحاظ فکری خود را پیشرفت داده و مطابق فرزندشان ساختند و هم فرزند خانواده اندیشه‌اش را ارتقا و خود را با پدر و مادرش مطابقت داد تا فیلم تمام شود!

نکته‌ی دیگری که در فیلم از همان ابتدای نمایشش و یا حتی از روی تیزرهایش باعث جل نظر مخاطب می‌شود، نوع بازی‌های دو کاراکتر اصلی فیلم است. بی‌تردید همه این دو کاراکتر را از پیش می‌شناسند و همین باعث شده حالا که آنها در نقشی کاملا متفاوت و ساختارشکنانه حاضر شده‌اند، مخاطب عملا کنجکاو شود تا به تماشای فیلم بنشیند تا ببیند این بازیگران در این نقش چگونه بازی می‌کنند؟ اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم باید بگوییم بازی‌های صورت‌گرفته خوب و در حد انتظار بود، اما بی‌نقص نبود و همانطور که گفتم "در حد انتظار بود"! یعنی از این دو کاراکتر انتظار بازی ضعیف‌تری نمی‌رفت. متاسفانه اگر به باطن اثر یا از لحاظ فنی و فیلم‌نامه‌ای نگاه کنیم بازی‌ها کاملا تصنعی، به دور از واقعیت یا عملا دروغ‌نمایی و تخیلی بودند .ضعف شدید فیلم‌نامه‌ی جناب محمدی در جای جای فیلم کاملا مشهود بوده و مشخص بود که سبک فیلم‌نامه‌اش را با موفقیتی که از "طلا و مس" به دست آورده اصلا و ابدا تغییری نداده و همان سادگی را به همراه اغراق بی‌مورد مخلوط کرده است. نتیجه‌ی کار ایجاد شخصیت‌هایی شد که در درون هیچ چیزی ندارند و کاملا پوشالی‌اند و اگر هنر اصیل شهاب حسینی و نگار جواهریان نبود، این کاراکترها به گل می‌نشستند و هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. متاسفانه سبک فیلم‌نامه‌ی آقای محمدی برای این فیلم و این دوره‌ی زمانی کاملا نخ‌نما و تکراری شده و حرفی برای گفتن ندارد، از نبود دیالوگ گرفته تا ادا درآوردن‌های بیش از حد دو شخصیت اصلی!

شاید کاراکتر فرزند خانواده را بتوان صادقانه‌ترین بازی صورت گرفته در فیلم به حساب آورد. گریم صورت شهاب حسینی بیش از حد غیرطبیعی بود و بیشتر حس گریم‌های بازیگران تئاتر و نمایش‌های روحوضی به مخاطب می‌داد تا یک فیلم سینمایی متفاوت و امروزی! در باب بازی‌های صورت گرفته، به عقیده من دو کاراکتر اصلی فیلم قربانی مسلّم فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان اثر شده بودند. امکان بازی بهتری از سوی آنها نبود، چون باطن و درون‌مایه‌ی کاراکترها ابدا در دست خودشان نیست و این مفاهیم را عمدتا کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس تعریف می‌کنند. با این حال بازی‌ها بد نبودند و حتی با کمی ارفاق می‌توان گفت خوب بودند، اما هرگز این شهاب حسینی آن شهاب رنجور در جدایی نادر از سیمین و این نگار جواهریان نیز آن نگار ساده و منسجم در طلا و مس نبود!
برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  8xqvcpaintageyu0f32q.png
مشاهده: 0
حجم:  38.0 کیلو بایت
ســــــــــــــخن آخـــــــــر:

به عنوان سخن آخر باید بگویم که "حوض نقاشی" اصلا و ابدا اثری در خور نام و روایت داستان متفاوت و ساده‌اش نبود و نه تنها ساده و بی‌آلایش نبود، بلکه پر از اغراق و دروغ بود که ابدا نه کاراکترهایی نظیر شهاب حسینی و نگار جواهریان در جامعه‌ی حقیقی یافت می‌شوند که انقدر راحت و بی‌دغدغه زندگی کنند و نه حتی اکثر افراد سالم و بی نقص‌تر از آنها با شرایط زندگی ایده‌آل به اندازه‌ی ایشان در جامعه‌ی امروزی ما وجود دارند... چیزی که بی‌پرده مشخص بود این است که پتانسیل و ظرفیت نگار جواهریان و شهاب حسینی بسیار بسیار بیشتر از نقششان در این اثر بود. باید بگویم که درست است که آنها خوب بازی کردند اما کاملا مشخص بود که ادا درمی‌آورند تا ترحم و رضایت مخاطب را گدایی کنند. با این‌حال به علت حضور دو بازیگر نام‌دار سینمای ایران و همچنین گریم‌ها و نقش‌های متفاوت و جالبشان، انتظار فروش بالایی از این فیلم در ایران می‌رفت که همینطور هم شد. چیزی که مشخص است این است که اگر جای این دو بازیگر کسی دیگر ایفای نقش می‌کرد و یا موضوع فیلم نو و ساختار‌شکنانه نبود و قرار بود تنها و تنها بر مبنای درون‌مایه‌ی فیلم، این اثر بلیط‌هایش را بفروشد، صادقانه بگویم که شاید فیلم عملا یک شکست تجاری بزرگ برای کارگردانش به حساب می‌آمد که کاری با او می‌کرد که حالا حالا‌ها انقدر نسنجیده و رویا‌پردازانه، با یک ایده‌ی جالب ولی کم‌دامنه و کوچک به سراغ ساخت فیلم نرود! کما اینکه فیلم از نظر درون‌مایه و ارزش فنی کوچکترین حرفی برای گفتن ندارد و تنها یک پیام بازرگانی بچه‌گانه برای گول زدن مخاطب به خرید سهمیه‌ی بلیط هایش بود...

امـــــــتیاز من به این فیلم:
4 از 10
 
  با تشکر از علی علیزاده بابت گرافیک و نازنین اختری بابت ویراستاری  
  برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  8xqvcpaintageyu0f32q.png
مشاهده: 0
حجم:  38.0 کیلو بایت  
   
  این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر و با شماره Cia.09 برای بار اول به تاریخ 10-05-2013 در انجمن سینماسنتر منتشر شده است، لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.  
  تحلیل و بررسی از امیر حسین فاضلی   

 

ارسال نظر


کد امنیتی
بارگزاری مجدد

مطالب مرتبط با مطلب در حال مطالعه

تحلیل و بررسی ها

فروش ایالات متحده

53 $-M
فروش جهانی
3.4 $-M
فروش کلی
56.4 $-M

The Conjuring

 The Conjuring (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

279 $-M
فروش جهانی
308 $-M
فروش کلی
587.8 $-M

Despicable Me 2

 Despicable Me 2 (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

82 $-M
فروش جهانی
8.7 $-M
فروش کلی
90.8 $-M

Grown Ups 2

 Grown Ups 2 (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

33.7 $-M
فروش جهانی
--- $-M
فروش کلی
33.7 $-M

Turbo

 Turbo (2013) on IMDb

فروش ایالات متحده

72.8 $-M
فروش جهانی
110 $-M
فروش کلی
183 $-M

Pacific Rim

 Pacific Rim (2013) on IMDb

کپی رایت

این سایت تحت مالکیت مجموعه فرهنگی سینماسنتر میباشد و فعالیت آن مطابق قوانین میباشد، کلیه حقوق مطالب منتشر شده در این مجموعه متعلق به مجموعه فرهنگی سینماسنتر و مشمول قوانین کپی رایت و حفظ حقوق مولفین است. لذا هر گونه کپی برداری بدون قید منبع و نام نویسندگان نقض صریح قوانین کپی رایت محسوب گشته و مشمول مجازاتهای تعریف شده برای این نوع جرم می گردد. برای هر گونه برداشت از مطالب قبلا با مسئولان سایت هماهنگی حاصل نمائید.

سینماسنتر
مرجع نقد و بررسی فیلم و سریالهای تلویزیونی
 
تلفن: 
ایمیل: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وبسایت: http://CinemaCenter.ir

آمار سایت

بازدیدکنندگان
2746
مطالب
1050
وب لینک ها
6
نمایش تعداد مطالب
3618880
 

ما 75 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

آخرین اخبار

ورود/خروج

ثبت نام

*
*
*
*
*
*

پر کردن فیلد های ستاره دار ضروری است.