«Rock of ages» فيلمي موزيكال است كه بخش عمده آن در يك كلوب مي گذرد. عمده فيلم سرگرم كننده و همراه با موسيقي انرژي بخش و نام هاي بزرگ (تام كروز، راسل برند، آلك بالدوين) است و ثابت مي كند كه اگر روزي آنها كارشان را از دست بدهند مي توانند به همان خوبي كه بازي مي كنند، بخوانند. دو قطب، ديگو بونتيا بارتندر كلوب و جوليان هاگ هر دوي ذاتاً خواننده هستند و در اجراي راك هاي كلاسيك دهه 1980 به خواننده ها مي پيوندند.
البته كه آنها عاشق هم مي شوند. البته كه گفتگوهاي احساسي در پشت آرم «هاليوود» دارند. البته كه رابطه آنها به خاطر سوءتفاهم مخدوش مي شود. و البته كه اشتباه آنها تصحيح مي شود و در پايان با هم هستند. آيا يك داستان عاشقانه در قالب يك فيلم موزيكال شكل ديگري مي تواند داشته باشد؟
آنها شيرين و دوست داشتني هستند اما براي من داستان بهتر عاقبت كلوب است. دنيس داپري (آلك بالدوين) صاحب آن، مستأصل شده چرا كه مقروض است و بايد در هر لحظه درب ها را ببندد. تنها فرد مورد اعتماد او خواننده اي به نام لوني (راسل برند) است كه اولين كار او اينست كه كنار او بنشيند و بگويد كه در طي مكالمات تلفني خود چه بگويد. شخص آن طرف خط معمولاً يك مدير باج گير به نام پاول گيل (پاول گلاماتي) است كه مي گويد مي تواندكلوب را با استفاده از خواننده اسطوره اي خود اتيسي جكس (تام كروز ) يك شبه نجات دهد.
اگر اسامي را دنبال مي كنيد، حتماً تحت تأثير قرار مي گيريد. «Rock of Ages» آدام شانكمن بازيگران سطح بالايي دارد اما آنها هرگز اينطور جقير به نظر نرسيده اند، آنها نقش خود را با تبحر زياد ايفا مي كنند كه حقيقتاً تنها راه به سخره گرفتن است.
موضوع جانبي ديگري وجو دارد كه از موزيكال هاي قديمي «Beach Party» اقتباس مي شود. ممكن است آنها را به خاطر آوريد. فرانكي، آنت و گروه هميشه حضور داشتند و هميشه فرد مسئولي مي خواست آنها را بيرون براند. در اينجا، اين فرد شهردار ويتمن (برايان كرانستون) كه همه دستورالعمل ها را از همسرش پاتريشيا (كاترين زتا جونز ) مي گيرد، است. پاتريشيا گروهي از معترضين خياباني را رهبري مي كند، در حاليكه دنيس و لوني با تمسخر از پنجره آنها را نگاه مي كنند.
ايده بكري در فيلمنامه جاستين ثروكس و كريس دارينزو وجود ندارد. حتي آهنگ ها هم قديمي هستند. و خب موردي ندارد چراكه بايد به بازيگران خوش بگذرد و اعتبار توليد فيلمهاي موزيكال بالا برود. تنها مسئله اين است كه موضوع، وقتي كسي چيزي نمي خواند، در هم مي پيچد.
در فيلمي كه همه ستاره ها به غير از دو قطب فيلم ضرورتاً خود را به تمسخر مي گيرند، تام كروز نسبت به خود بي رحم تر از بقيه است. اتيسي جكس، با بدني عضلاني و پر از خالكوبي، با دو باديگارد سفر مي كند (كوين نش و جف چيس كه يك غول بدنسازي است). اتيسي چنان ضمير بزرگي دارد كه هنگامي كه گزارشگر رولينگ استونز با او مصاحبه مي كند با خودشيفتگي خود را نيز اغوا مي كند. در اين ضمن، آلك بالدوين و راسل برند صحنه هايي دارند كه شرط مي بندم هرگز نمي توان در فيلم ديگري ديد.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی