نام فیلم: رنگــــو | ||
اطلاعات فیلم | ||
کارگردان: گور ویبرینسکی نویسنده: جان لوگان-گور ویبرینسکی تهیه کننده: گور ویبرینسکی موزیک: هانس زیمر تدوین: کریگ وود کارگردان هنری: جان بل |
||
بازیگران | ||
جانی دپ ایسلا فیشر الفرد مولینا ابیگیل بریسلین هری دنت استنمتون |
||
اطلاعات دیگر | ||
ژانر: انیمیشن، هیجان انگیز، کمدی درجه نمایش: G تاریخ نمایش:4 مارچ 2011 زمان فیلم: 111 دقیقه شرکت توزیع کننده: پارامونت پیکچرز محصول ایالات متحده بودجه فیلم: 135 میلیون دلار فروش کل: 243 میلیون دلار این انیمیشن دارای امتیاز 7.5 از سایت imdb میباشد. |
||
افتخارات و جوایز | ||
برنده اسکار بهترین انیمیشن سال 2012 برنده چهار جایزه از انی آواردز 2012 برنده جایزه بهترین انیمیشن سال از بفتا 2012 نامزد گلدن گلوب سال 2012 |
||
تحلیل و بررسی از نازنین اختـــری |
این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد. | ||
تحلیل فیلم رنگـــو | ||
رنگو... قهرماني از دوردست
ژانر وسترن همواره سرشار از سكانس ها و لحظاتي مملو از خشونت و درگيري بوده است. ژانري كه به لحاظ محتوا و جذابيت در تاريخ سينما داراي جايگاهي منحصر به فرد و خاص مي باشد. وسترن اين بار دستمايه كارگرداني شده است كه به جاي استفاده از يك قهرمان مرد براي نمايش در قالب ستاره داستان، آفتاب پرستي خانگي را از دل يك آكواريوم براي خلق صحنه هايي سرشار از جذابيت و هيجان بيرون مي كشد.
شخصيت رنگو آفتاب پرست خوش خيال و گيج است كه با چهره مضحك خود همان ابتداي داستان لبخندي را بر لب بيننده مي نشاند. رنگو با صداپيشگي بازيگر مشهور هاليوود جاني دپ، شخصيتي دوست داشتنيست كه در يك آكواريوم زندگي مي كند. رنگو شخصيتي شيرين زبان است كه بار طنز داستان را تقريبا به تنهايي بر دوش مي كشد و در لحظات زيادي با سخناني طنزگونه لبخند بر لبمان مي نشاند. نكته اي كه در مورد اين نقش و البته صداي او جالب است، جاني دپ و هنر سخنوري او در بهترين شكل ممكن بر روي شخصيت اين آفتاب پرست دوست داشتني است. اوج هنر اين هنرمند را در تك تك ديالوگ هاي رنگو و زير و بم هاي سخنانش مي بينيم. جاني دپ ستاره سينماي هاليوود پس از انيميشين عروس مرده، اين بار صداي زيباي خويش را به آفتاب پرست با نمك رنگو تقديم نموده است. داستان با جغدهاي نوازنده اي كه در طول داستان همواره سعي مي كنند استعداد كهن خود را در اطلاع رساني اخبار شوم حفظ نمايند، آغاز مي شود. جغد سرگروه از قهرماني سخن مي گويد كه داستانش را با هم مشاهده مي كنيم. اين كه اين جغدها چگونه و از كجا با رنگوي داستان ما همراه شدند مشخص نيست ولي مي دانيم كه در طول داستان تحمل اين نوازنده ها اجباريست! كلوزآپ اول از رنگو، با يك چشم بزرگ و يك چشم كوچك، گردني دراز و باريك و البته كج و معوج! موجودي كاملا نامتناسب كه قهرمان داستان هاي ذهني خويش است و همواره شاهدخت روياهايش را از چنگ دشمنان نجات مي دهد. "من چه كسي هستم؟" سوالي كه به نظر مي رسد مسير داستان را مشخص مي كند و براي رسيدن به پاسخ قانع كننده آن با آفتاب پرست همراه مي سازد. آشنايي ما با رنگو از اين طريق صورت مي پذيرد و در كمتر از چند دقيقه با ترمز ناگهاني اتومبيل، قهرمان افسانه اي را همراه تماشاگران عروسكي نمايشش به طور معجزه آسايي در كف جاده اي واقع در بياباني سوزان مشاهده مي كنيم. خورشيد بي رحمانه بر پهنه زمين مي تابد، آنهم در سرزميني كه به نظر مي رسد قطره آبي غنيمت است. عامل اصلي ترمز ناگهاني و فروپاشي خانه رنگو، طلب كمك مي كند. سوسماري كه در ميان جاده افتاده و آثار چرخ اتومبيلي بر وسط بدنش خودنمايي مي كند. شايد در ابتداي اين حادثه رنگو از دنياي خيالي و آرام خود جدا مي شود اما، سوسمار كه اكنون با كمك يك ضربه ديگر به حالت عادي بازگشته راهي نو در زندگي او باز مي كند. راهي براي كسي كه تعريف مناسبي از شخصيت خود ندارد. سفر به دل بيابان و سير و سلوك براي شناخت خود آغاز مي شود. تصور كنيد بيابان گردي بدون قطره اي آب! نكته جالب توجه در اين مسير تحول كاملا چشمگير، در نوع محيط زندگي رنگوست. زندگي در يك آكواريوم و اكنون پياده روي در بيابان. بخت و اقبال از همان لحظات اول با رنگو همراه است و سالم ماندن از سانحه اتومبيل و نجات از دست شاهين تند و تيز هم به آن اضافه مي شود. آفتاب پرست داستان كه به نظر مي رسد زندگي در كنار انسان ها باعث شده حتي تغيير رنگ در شرايط زيستي مختلف، حتي هنگام خطر هم از خاطر اين موجود خوش شانس برود. سفر به قلب بيابان و در جستجوي آب به همراه جغدهاي آوازه خوان! آشنايي ناگهاني رنگو با بينز، مارمولك ماده اي كه رنگو را به اتهام هدر دادن آب در بيابان مورد حمله قرار داده است هدف بعدي ماجراجويي هاست. بينز دختري است مزرعه دار كه به دليل علاقه پدرش به لوبياي پخته به اين نام (بينز) معرفي مي شود. پدر بينز مزرعه داريست كه به نظر مي رسد در شرايط نامناسبي در معدن مرده و اكنون مزرعه به جا مانده از او دستاويزي شده است براي جنگ دختر با خريداران! بينز پيشنهاد همراهي تا شهر را براي فرار از بيابان به رنگو مي دهد و دقايقي بعد آن دو همراه هم به سوي شهري در دل بيابان با نام شهر كثيف رهسپار مي شوند. شهر كثيف شهري است با ساكنيني كه در همان لحظات اوليه متوجه مي شويم موجودات و حيواناتي هستند كه با شرايط آب و هوايي بيابان سازگار و متناسبند. نوع ساكنين اين شهر ناخودآگاه ستاره هاي وسترن را به خاطر مي آورند. رنگو در ورودي اين شهر از بينز جدا مي شود و بازيگر تواناي نمايش با ورود به شهر رنگ عوض مي كند. به نظر مي رسد رنگو اگر تغيير رنگ را آنچنان نياموخته در عوض تغيير شخصيت را در كمترين زمان ممكن مي داند. يك شهر بياباني با گرماي فراوان و كمبود آب، محيط را براي ركود و سكون ساكنان حتي در كافه فراهم نموده است كه اين سكوت با ورود آفتاب پرست بي دست و پا مي شكند. تصوير فيلم هاي وسترن را به خاطر بياوريد، تيراندازان و گانگسترها و تفنگداراني كه در يك كافه گرد هم مي آيند و اغلب اوقات ورود يك غريبه باعث مي شود همهمه و تنش در فضا حاكم شده و غريبه زير ذره بين قرار بگيرد. اگر موفق به تصور چنين فضايي شديد بايد بگويم كه اكنون دقيقا به بهترين شكل ممكن همان را در اين انيميشن شاهد هستيم. شايد رنگو سرشار از لحظات جذاب و ناب وسترن و البته ماجراجويي هاي همين آفتاب پرست بي دست و پا باشد اما يكي از مهيج ترين لحظات ممكن در همين ابتداي ورود او به كافه اتفاق مي افتد. ورود او به جمع خلافكاران و گردن كلفتان شهر به زيبايي هرچه تمام تر به تصوير كشيده مي شود. تقاضاي آب رنگو از صاحب كافه و قهقهه اطرافيان و آب كاكتوس و سوالي مبني بر اينكه تو چه كسي هستي باعث مي شود كه رنگو كم نياورد و خود را اينگونه معرفي نمايد: رنگو! قهرماني كه از غرب دور، همان غربي كه تفنگداران شجاع وسترن را در دل خود دارد، همان قهرماني كه برادران جينكلز را با يك گلوله از پاي در آورده است. شهر كثيف چنين قهرماني را كم دارد و اكنون اين مسافر نورسيده، رنگويي كه به دنبال تعريفي براي شخصيت خود است با استقبال روبه رو مي شود. داستان پروري هاي رنگو از رشادت هايش با ورود اشرار شهر به پايان مي رسد و برخورد نه چندان دوستانه ميان آنها به دوئل، به همان نمايش آشناي فيلم هاي وسترن تبديل مي شود. دوئل ميان اين آفتاب پرستي كه نگهداري اسلحه هم برايش ممكن نيست. شانس و اقبال رنگو را رها نمي كند و حمله شاهين باعث مي شود قهرمان واقعا قهرمان شود. مكالمه بينز در سوي ديگر و بانك شهر كه البته به نظر مي رسد محل ذخيره آب است تا پول، مشكل اساسي اين شهر را كه كمبود شديد آب است مطرح مي كند. يكي از نقاط مثبت و موثر اين انيميشن ملموس بودن كاراكترها و صحنه هاي مربوط به شهر است. فضاي شهر ها و دهكده هاي بياباني، نوع پوشش ساكنين شهر به قدري زنده و زيبا طراحي شده كه بيننده را كاملا مسحور مي سازد. كلانتر شهر در جستجوي آب... حمله شاهين درست زماني رخ مي دهد كه رنگو براي يك دوئل البته با روش خود، آماده مي شود. حمله شاهين سكنه شهر را به داخل خانه ها هدايت نموده و رنگوي بيچاره تنها مي ماند. چشم ها منتظر رشادت و شجاعت قهرمان تازه وارد مي باشد. تعقيب و گريز، شاهين را به دام مي اندازد و با سقوط اتفاقي منبع آب و البته حركات زيركانه رنگو، شاهين مي ميرد. اكنون ديگر رنگو جايگاه رويايي خود را در شهر به دست مي آورد و نشان كلانتر شهر موفقيتي غير قابل تصور براي اوست. براي اهالي شهر روزهاي خاصي در هفته آبرساني مي شود و اين نزول آب همراه با آداب مخصوص به خود است. گويي قدم رنگو و شايد جغدهاي آوازه خوان چندان براي شهر كثيف مبارك نيست و آب به شهر نمي رسد. شهردار شهر كه به نظر مي رسد از اين اتفاق چندان هم بي اطلاع نيست و البته ورود رنگو به شهر هم به مذاق او زياد خوشايند نيست، لازم است كه مسئولي براي اين بحران در نظر بگيرد و چه كسي بهتر از تازه واردي با انگيزه كه رشته امور را به دست بگيرد؟! جالب است كه رنگو به سرعت تمام توسط شهردار كلانتر شهر مي شود و حتي براي اين آفتاب پرست خوش خيال كوچكترين سوالي پيش نمي آيد كه چرا شهر كلانتر ندارد؟ رنگو ستاد بحران را به دست مي گيرد و براي چاره جويي عازم بانك شهر مي شود. خصوصيتي كه بيش از هر چيز در تمام لحظات داستان در مورد رنگو بيننده را مجذوب مي نمايد اعتماد به نفس عجيب و مثال زدني اين شخصيت است. در سخت ترين شرايط ممكن خم به ابرو نمي آورد و در نهايت موفق مي شود براي هر مشكلي چاره جويي كند. حتي زماني كه عطش چند روزه خود را با يك دل سير آب خوردن، آن هم در مقابل چشمان نگران اهالي شهر از تمام شدن ذخيره آب رفع مي كند. كلانتر رنگو با ظاهري كاملا شبيه ستاره هاي وسترن، اكنون مسئوليت حفاظت از بانك آب را دارد كه البته در همان شب نخست مورد دستبرد قرار مي گيرد. شهر وضعيت بحراني دارد. تنها منبع آبي كه وجود داشته ناپديد شده و انگشت اتهام روي تازه وارد شهر خودنمايي مي كند. تنها سرنخ براي يافتن سارقان همان گوركناني هستند كه شب گذشته مجوز حفر معدن از كلانتر شهر دريافت نمودند. رنگو كه خود مي داند در حال حاضر اميد اهالي به اوست دست به كار مي شود. نوع برخورد ساكنان شهر با رنگو از نكات جالب توجه است. براي اين مردم وجود يك قهرمان، هرچند قهرمان دروغين دلخوشي بزرگي است كه سبب شده به راحتي تن به فرمان او دهند و با او هم پيمان شوند. اتحادي كه اين تصور را خاطر نشان مي سازد كه شهر كثيف تاكنون از داشتن چنين شخصي محروم بوده و اكنون حضورش مايه مباهات است. اهالي شهر از كوچك گرفته تا بزرگ، همه در ركاب رنگو مي تازند. مردمي كه به نظر مي رسد بيشتر از هر چيزي به يك رهبر احتياج داشتند و اكنون رنگو رهبري در ميان آنهاست. تاخت و تاز پر سر و صداي اتحاد رنگو ثمري ندارد و رنگو طبق معمول از اعتماد به نفس فوق العاده خود بهره مي جويد و با انتخاب معاون بار خود را سبك مي كند. چاهي كه گوركنان درست مقابل بانك حفر نموده اند راه را براي ماموريت باز مي كند. در زمان شروع اين ماموريت تصور چنين اتحاد و همدلي ميان اين موجودات به زيباترين شكل ممكن به نمايش درآمده است.
كنترل آب، كنترل همه چيز...
رنگو و دوستان در جستجوي سارقان آب، به اقامتگاه گوركنان و موش هاي كور مي رسند. با رسيدن مخزن آب جنگ و جدال و تعقيب و گريز آغاز مي شود. خانواده عظيم گوركنان در مقابل ياران اندك رنگو قرار مي گيرند. يكي از بهترين لحظات داستان در اينجا شكل مي گيرد. نبرد ميان دو گروه از موجودات بياباني كه بنا به ذوق و خلاقيت نويسندگان به تيراندازي و عمليات تعقيب و گريز آشنا هستند. شايد اگر نام انيميشن را در اين لحظات از خاطر بزداييم، شاهد يكي از صحنه هاي آشناي ژانر وسترن باشيم كه دو گروه در يك تعقيب و جدال هيجان انگيز صف آرايي مي كنند و تير و گلوله است كه از زمين و آسمان مي بارد. دقايقي داستان تا اوج هيجان پيش مي رود و سرانجام بطري خالي آب است كه باعث مي شود متحيرانه گانگسترهاي داستان ما دست از تلاش بكشند و با ياس به كوشش بي ثمر خود بنگرند. تفاوت اين بخش از رنگو با فيلم هاي غرب وحشي و ستاره هاي وسترن بي پروا، وجود موجوداتي مضحك و البته گاها دوست داشتني است كه لبخند بر لب بيننده مي نشانند. چرا كه تصور اينكه بطور مثال يك مرغ خانگي و يا يك موش در هيبت يك كابوي و تيرانداز جالب توجه است. كلانتر باهوش شهر حدس مي زند كه اين دنبال نخود سياه بودن دسيسه اي است براي مشغول نمودن محتاجان آب و اهالي شهر براي اختفاي دست هاي پنهان! رنگو، همان آفتاب پرست بي دست و پا در نمايش هاي خيالي خويش همواره نقش قهرمان داستاني را ايفا مي نمود كه براي نجات مي شتابد. گويي به قول شهردار لاك پشت، بازي در نقش قهرمانان، گمان قهرماني را به ارمغان آورده است. اهالي شهر كثيف موجوداتي هستند كه تا كنون به يك روز آبرساني در روزهاي چهارشنبه اكتفا نموده و پا را فراتر نمي گذاشتند. اكنون رنگو براي واقعيت بخشيدن به روياهاي اهالي، به جنگ بزرگان مي رود. زير سوال بردن شهردار و دستيارانش مورد قبول لاك پشت پير قرار نمي گيرد و رنگو تبديل به مهره اي خطرناك مي شود. مهره اي كه بايد از ميان برداشته شود. تمدن و تكنولوژي كه روزگاري انسان ها را از شرايط سخت زندگي وحشي نجات داد و البته ظلم بزرگ انسان به زمين خاكي و طبيعت بود، اكنون بلاي جان اهالي شهر كثيف شده است و ساختن آينده، آب را از خانه هاي اين موجودات حذف مي نمايد. نگاهي به پروژه در حال ساخت توسط شهردار شهر، علت اصلي كمبود آب و زندگي مشقت بار اهالي را عيان مي سازد. موجوداتي بي خبري كه زير سايه ترس از جيك مار زنگي، در سكوت و اطاعت مي زيستند. رنگو اكنون براي نجات اين اهالي پا بر روي دم اين مار گذاشت. جيك براي ماموريتي ديگر وارد شهر مي شود. مهره سوخته شهردار بايد از ميان برداشته شود. جيك براي حذف اين مهره، قهرماني اش را نزد اهالي پوچ جلوه مي دهد و در غروب غمگين آفتاب است كه قهرمان بايد از ميان دوستان نااميدش برود. ستاره داستان در غروب آفتاب در دل بيابان پيش مي رود. به نقطه شروع داستان بازمي گرديم. گويي قرار است هدف از ابتدا تكرار شود. همان جاده و همان آفتاب پرستي كه در جستجوي خود به دل بيابان رفت. لحظه اي كه ماهي پلاستيكي آكواريوم خويش را در آغوش مي گيرد و آه حسرت مي كشد موجي از احساس حاكم مي شود. پوچي و خلا در وجود رنگو موج مي زند و با بيان جمله" من هيچ كس نيستم" به دل جاده مي زند. آنطرف جاده، همان جايي كه تمساح پير در موردش در ابتداي داستان گفت. آنطرف جاده كه از روح سرزمين غرب داستان هاي حماسي خلق كرده اند. روحي كه براي ديدنش بايد تلاش كرد و خود را شناخت و حماسه هايي را پشت سر نهاد. چشمان رنگو بر روي مردي باز مي شود كه ناخودآگاه ايستوود فيلم هاي وسترن را به ياد مي آورد. روح سرزمين غرب با كالسكه سفيد مرمري! شايد ديدن چهره اي اين چنين آشنا براي علاقه مندان ژانر وسترن استثنايي ترين سكانس رنگو باشد. همان طور كه رنگو نيز از اين ملاقات به وجد آمده است. مكالمه كوتاه ميان رنگو روح سرزمين غرب، به او انگيزه مي دهد تا براي قهرماني اش بجنگد. براي هدف مقدسش مبارزه كند و او تن به اين مبارزه مي دهد. شايد بازگرداندن آب به اهالي بي گناه شهر كثيف رسيدن به همان اوج باشد و رنگو براي اين منظور رهسپار مي شود. با كاكتوس هاي رونده در بيابان همراه مي شود و آب را مي يابد. آب در همين سمت جاده است، درست جايي كه آن را كنترل كرده اند. آفتاب پرستي كه در ابتداي داستان خوش خيال و گيج بود، اكنون هوش و ذكاوت را در اختيار مي گيرد. داستان آن ردپاهاي خيس و لوله كشي زير زمين به كشف و آبرساني به شهر مي انجامد. در شرايط بحراني شهر، در جايي كه جيك و شهردار و دار و دسته اش عنان شهر را با ظلم خويش در اختيار گرفته اند قهرمان ما بازمي گردد. قهرمان از همان راهي كه رفته برمي گردد. مبازره با جيك كار آساني نيست و رنگو تحت تاثير قدرت شهردار اسير مي شود. اما شهردار، رنگوي باهوش را دست كم مي گيرد و درست زماني كه قصد دارد آخرين مهره خطرناك، جيك را از ميان بردارد شكست مي خورد. نجات رنگو، اسارت شهردار و آزادي شهر كثيف از چنگال ظلم، با ورود آب به شهر همراه مي شود. شهر خشك و قحطي زده كثيف با تلاش قهرماني كه شجاعانه جنگيد به دريايي از محبت تبديل مي شود و مانند همه فيلم هاي وسترن، قهرمان در غروب آفتاب شهر را براي مبارزه با دشمنان ترك مي كند. در پستي ها و بلندي هاي زندگي من را به ياد داشته باشيد، رنگو!! پاياني بر يك وسترن كودكانه: رنگو تنها يك انيميشن كودكانه نيست. رنگو داستان قهرماني موجودي بود كه در قالب داستان هاي وسترن و بسيار شيرين و دوست داشتني ظاهر شده بود. شايد در ادامه داستان هاي وحشي و سراسر خشونت وسترن و يا انيميشن هايي از اين دست، رنگو داستان جديدي نداشت، اما رنگو اثري جذاب و ماندگار بود. فيلمي كه نگاهي لطيف تر به ژانر وسترن دنياي سينما داشت. گرافيك و طراحي ها و همچنين فضاي اين داستان به قدري زنده و ملموس بود كه در زير ذره بين نگاه بينندگان هم قابل قبول و مثبت قلمداد شد. لحظاتي بكر و تصاويري ناب از حماسه ها و تعقيب و گريزهاي گانگسترهاي وسترن در پيش روي بيننده قرار گرفت. رنگو از اين حيث كاملا اثري ماندگار و فراموش نشدني خواهد بود. صداپيشگي ستاره سينماي هاليوود در قالب كاراكتر اصلي داستان يكي ديگر از نقاط مثبت انيميشن رنگو بود. به علاوه حضور و تجديد خاطره از چهره دوست داشتني و جاودانه ژانر وسترن، كلينت ايستوود محبوب!
جاني دپ گوينده كاراكتر رنگو اين اثر را متفاوت با ديگر كارهايش خوانده و قرض دادن صداي خود را به يك كاراكتر كارتوني مستلزم وجود يك حس ويژه و قوي براي برقراري ارتباط با فضاي انيميشن مي داند: "بازيگري در يك فيلم انيميشن كاملا متفاوت از فيلمهاي زنده است. براي قرض دادن صداي خود به يك كاراكتر كارتوني بايد يك حس ويژه و مخصوص داشته باشي و اين حس را پيدا كني. همه چيز در اينجا در صداي شما خلاصه ميشود. در اتاق ضبط صدا شما هستيد و يك ميكروفن در جلوي لبهاي شما بايد به تصوير فيلم كه از روبرو پخش ميشود نگاه كني و غرق در آن دنياي انيميشني بشوي. اگر خودت را به آن نسپاري نميتواني كار را به جلو ببري. ما هنگام ضبط ديالوگها پروسه ويژهاي را طي كرديم. نكته مهم اين بود كه گور فضايي براي كار خلق كرده بود كه كاملا واقعي به نظر ميرسيد. دنياي انيميشن يك دنياي عجيب و غريب است و تو بايد اين دنيا را باور كني."
رنگو انيميشني ست كه بايد ديد و از آن به اندازه يك فيلم وسترن لذت برد. اميدوارم كه تحليل انيميشن جذاب رنگو، مورد توجه دوستان عزيز قرار گيرد، نازنين. |
||
با تشکر از سعید سرخی بابت گرافیک و مهناز عابدینی بابت ویراستاری | ||
این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر و با شماره Cwa.45 برای بار اول به تاریخ 25-07-2011 در انجمن سینماسنتر منتشر شده است، لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد. | ||
تحلیل و بررسی از نازنین اختـــری |
فروش ایالات متحده | |
53 $-M | |
فروش جهانی | |
3.4 $-M | |
فروش کلی | |
56.4 $-M | |
فروش ایالات متحده | |
279 $-M | |
فروش جهانی | |
308 $-M | |
فروش کلی | |
587.8 $-M | |
فروش ایالات متحده | |
82 $-M | |
فروش جهانی | |
8.7 $-M | |
فروش کلی | |
90.8 $-M | |
فروش ایالات متحده | |
33.7 $-M | |
فروش جهانی | |
--- $-M | |
فروش کلی | |
33.7 $-M | |
فروش ایالات متحده | |
72.8 $-M | |
فروش جهانی | |
110 $-M | |
فروش کلی | |
183 $-M | |
این سایت تحت مالکیت مجموعه فرهنگی سینماسنتر میباشد و فعالیت آن مطابق قوانین میباشد، کلیه حقوق مطالب منتشر شده در این مجموعه متعلق به مجموعه فرهنگی سینماسنتر و مشمول قوانین کپی رایت و حفظ حقوق مولفین است. لذا هر گونه کپی برداری بدون قید منبع و نام نویسندگان نقض صریح قوانین کپی رایت محسوب گشته و مشمول مجازاتهای تعریف شده برای این نوع جرم می گردد. برای هر گونه برداشت از مطالب قبلا با مسئولان سایت هماهنگی حاصل نمائید.
ما 51 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی