ساخت فيلم «لورنس عربستان» و يا حتي ايده ساخت آن نشان از نبوغ سازنده اين فيلم دارد. 27 سال بعد از ساخت آن يكي از ستاره هاي اين فيلم، عمر شريف مي گويد: «اگر فردي ثروتمند باشيد و شخصي نزد شما بيايد و بگويد مي خواهد فيلمي بسازد كه زمان آن چهار ساعت باشد، ستاره اي نداشته باشد، كاراكتر مؤنث نداشته باشد و داستان عاشقانه هم نباشد و همينطور صحنه هاي اكشن هم نداشته باشد و بخواهد هزينه زيادي هم صرف ساخت فيلم در صحرا بكند، چه خواهيد گفت؟». به طور كلي انگيزه ساخت اين فيلم بر مبناي تصورات است. داستان «لورنس» بر مبناي صحنه هاي زد و خورد و يا ملودرام سطحي قرار نگرفته بلكه اساس و بنيان آن توانايي ديويد لين David Lean در خلق آن چيزي است كه در افق صحرا ظاهر مي شود و كم كم شكل انساني مي گيرد. او قبل از اينكه خود را متقاعد كند كه اين پروژه مي تواند موفق ياشد مي بايست چگونگي اين حس را درك كند.
لحظه اي در فيلم هست، جايي كه قهرمان، يك بريتانيايي عجيب به نام تي.اي لاورنس، از يك سفر پرمخاطره در حاشيه صحرا جان سالم به در مي برد و برمي گردد كه دوستي را كه جامانده پيدا كند. اين سكانس توان فيلمبرداري را در موج گرماي صحرا بالا مي برد، صحنه اي كه زماني طولاني قبل از اينكه علامت كوچكي را ببينيم، حفظ مي شود. اين صحنه در تلويزيون به هيچ وجه كارآيي ندارد – هيچ چيز ديده نمي شود. اما در سينما، با تماشاي برهوت، دقيق مي شويم كه بتوانيم از جزئيات موج گرما چيزي بيابيم و لحظاني وسعت صحرا و تلخي غيرقابل بخشش آن را تجربه مي كنيم.
با توانايي خلق اين سكانس فيلم سازان كارآيي فيلم را دريافتند. «لورنس عربستان» يك بيوگرافي ساده و يا يك فيلم ماجراجويانه نيست – اگرچه هر دو عنصر را در خود دارد – بلكه فيلمي است كه از صحرا به عنوان صحنه پر زرق و برق براي ساختن يك فرد قابل قبول استفاده مي كند. ااين موضوع حقيقت دارد كه در فاصله سالهاي 17 – 1914 لورنس وسيله ساز جلب كمك از قبائل صحرا از سوي برتانيا و در برابر ترك ها بود اما آنچه فيلم نشان مي دهد اين است كه او خارج از محدوده وطن پرستي عمل مي كند و بيشتر جامعه بريتانيا را پس مي زند و سعي در شناخت توحش اعراب دارد.
تي. اي لاورنس بايد عجيب ترين قهرمان محور داستان باشد. براي ايفاي اين نقش، لين يكي از عجيب ترين بازيگران تاريخ سينما را در نظر مي گيرد، پيتر اوتول Peter O'Tooole، يك مرد باريك و بلند، تقريباً زمخت با صورتي استخواني و لحن صحبتي ترديدآميز. نقش اوتول كار ظريفي بود.
اگرچه عمدتاً اعتقاد بر اين است كه لاورنس يك همجنس گرا بوده اما يك حماسه چند ميليون دلاري كه در سال 1962 ساخته شده نمي توانسته صراحتاً به اين موضوع بپردازد. هنوز لين و نويسنده اش رابرت بولت Robert Bolt شخصيت لاورنس را تخريب و بازسازي نكرده اند. آنها با استفاده از گفتار و رفتار ويژه اوتول به عنوان ابزار، شخصيتي را خلق كردند كه مجموعه معنويت و ديوانگي را دارد، شخصيتي كه متفاوت از قهرمانان نظامي است و مي تواند اعراب را مجاب كند كه پيرو او باشند.لحظه اي ديگر در فيلم هست، جايي كه اوتول پيراهن سفيد شيخ صحرا را پوشيده و بر روي فطار تصرف شده ترك به نشان پيروزي مي رقصد. صحنه هوشمندانه اي است چرا كه به نظر مي رسد رفتاري همجنسگرايانه را نمايش مي دهد و هنوز هيچيك از شخصيت هاي فيلم توجهيي به آن نكرده اند.
آنچه لين، بولت و اوتول خلق مي كنند يك مرد غيرعادي از لحاظ جنسيتي و اجتماعي است كه به راحتي با آنچه كه هست پذيرفته مي شود بي هيچ شرح و عنواني. آيا چنين مردي مي توانست قبائل پراكنده صحرا را جمع كند و در جنگي عليه ترك ها پيروز شود؟ لاورنس اين كار را انجام داد. يكي از شخصيت هاي كليدي ژورناليست آمريكائي (آرتور كندي Arthur Kennedy) است كه دست تنها افسانه لاورنس را براي مطبوعات انگليسي زبان بازگو مي كند. ژورناليست تصديق مي كند كه به دنبال قهرماني مي گردد كه درباره او بنويسد.
«لورنس عربستان» با زماني حدود 216 دقيقه مملو از جزئيات طرح نيست. فيلم خطوط واضحي دارد و در هيچ كجا شكي در مورد غيرمنطقي بودن جزئيات آن نداريم .
لورنس مي تواند گروههاي مختلف صحرا را متحد كند چراكه 1) او مشخصاً يك غريبه است كه حتي نمي تواند چشم و همچشمي هاي قديمي را بفهمد و 2) او مي تواند به اعراب نشان دهد اين تمايل خود آنهاست كه عليه ترك ها بجنگند. در اين راه او با رهبران صحرا مثل شريف علي (عمر شريف Omar Sharif) شاهزاده فيصل (آلك گينس Alec Guinness) و عودا ابو تايي (آنتوني كوئين Auda Abu Tayi) پيمان مي بندد و اين كار را با جلب احترام و رجوع به منطق آنها انجام مي دهد. ديالوگ اين صحنه ها خيلي پيچيده نيست و بولت گاهي اوقات آن را به گونه اي نوشته كه شعرگونه به نظر مي رسد.
دقت كرده ام كه وقتي مردم از «لورنس عربستان» ياد مي كنند از طرح آن صحبت نمي كنند. نگاه مطمئني در چشمهاي آنها هست و يادآوري همه تجربه آنها را نشان مي دهد، تجربه اي كه به كلام در نمي آيد.
فيلم در سال 1962 برنده اسكار بهترين فيلمبرداري شده است. دو تن از ترميم كنندگان فيلم به نام هاي رابرت ا. هريس Robert A. Harris و جيم پينتن Jim Painten نگاتيو اصلي فيلم را در ورودي كلمبيا و در ميان محفظه هاي تخريب شده فيلم يافتند و حدود 35 دقيقه از فيلم كه از نسخه نهائي فيلم لين حذف شده را كشف كردند. تجربه جالبي بود كه فيلم ساخته شده در سال 1962 را در 1989 ببينم و بفهمم چگونه صنعت فيلمسازي ديدگاه ساخت فيلمهاي حماسي از اين دست را از دست داده و به روايت اكتفا كرده است.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی