تحلیل و بررسی سینمای جهان
Cwa.65- تحليل و بررسي فيلـــــــم اتــاق وحشت (Panic Room)
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در پنج شنبه, 11 آبان 1391 22:56
-
نوشته شده توسط مدیریت سایت
-
بازدید: 7443
|
نام فیلم: اتاق وحشت (Panic Room) |
|
|
|
|
|
اطلاعات فیلم |
|
|
تهیه کننده: جودی هافلاند
کارگردان: دیوید فینچر
فیلم نامه: دیوید کوییپ
موزیک متن: هوراد شور
فیلم بردار: کنراد دبلیو هال، داریوش خنجی
تدوین: جیمز هایگوود
کارگردان هنری: کیث نلی |
|
|
بازیگران |
|
|
جودی فاستر: مگ آلتمن
فارست ویتاکر: بورنهام
کریستن استوارت: سارا آلتمن
یارد لتتو: جونیور
دوایت یوکام: رائول
پارتیک بایچو: استیپن آلتمن
آن مگنوسون: لیدیا لینچ |
|
|
اطلاعات دیگر |
|
|
ژانر: تریلر
تاریخ نمایش : 29 مارس 2002
درجه نمایش: R
زمان: 112 دقیقه
محصول: ایالات متحده
زبان: انگلیسی
بودجه: 48 میلیون دلار
فروش فیلم: 95.3 میلیون دلار
IMDB Rate 6.8 از 100.546 رای |
|
|
افتخارات و جوایز |
|
|
افتخارات:
برنده جایزه ASCAP برای بهترین موزیک متن (هوارد شور) |
|
|
تحلیل و بررسی: علی مدیری |
|
|
این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد. |
|
|
|
|
|
تحلیل فیلم اتاق وحشت |
|
|
همیشه با یاد او
نگاهی گذرا به فیلم اتاق وحشت
بعد از همکاری فینچر در بخش جلوه های ویژه با جرج لوکاس و اسپیلبرگ (بازگشت جدای، ایندیانا جونز و معبد مرگ)، ساختن فیلمهای تبلیغاتی برای شرکت های معتبر و ساختن ویدئوکلیپهایی برای خوانندگان مشهور که جوایزی هم برایش به همراه داشت، کارنامۀ کارگردانی دیوید فینچر در سینما، با قسمت سوم فیلم بیگانه در سال 92 کلید خورد. فیلمی پرهزینه برای کارگردان اول حوزۀ سینما که گیشه ای ناامید کننده داشت.
سه سال تا بازگشت مجدد فینچر به سینما طول کشید و این وقفه دلایلی جز دلسردی و ناامیدی نداشت، که بیشتر دلخوری از مشکلات روند تهیه و تولید بیگانه 3 بود.
فیلم هفت، دومین کار فینچر بود که فرصت اکران در چند سینمای تهران را هم پیدا کرد. دومین اثر اين کارگردان نظر مساعد منتقدان و بیننده ها را در پی داشت تا مثل خیلی از همکاری های فیلمساز با یک بازیگر خاص، باب همکاری فینچر و براد پیت در چند کار دیگر باشد.
بازی، اثر بعدی فینچر، گرچه موفقیت و استقبال فیلم هفت را نداشت، اما تردیدی هم در قبول یک فیلمساز مستعد و اندیشمند به جای نگذاشت.
کلوپ مبارزه نیز به تدریج جایگاه معتبری بین فیلمها پیدا کرد تا شایستگی فیلمساز بیش از پیش اثبات شود.
اتاق وحشت 2002 امتیاز مثبتی در کارنامۀ فینچر محسوب نشد، اما به قولی فوتبالی، چیزی از ارزشهای کار او هم کم نکرد.
فینچر بعد از یک تأخیر پنج ساله، با دستمایۀ یک ماجرای واقعی، فیلم زودیاک را ساخت که این فیلم هم گیشۀ مناسبی نداشت و با نظرات مختلفی نسبت به نحوۀ پرداخت فیلم به این ماجرای واقعی روبرو شد. اما در کل منتقدان نظر مساعدی به این فیلم داشتند.
سرگذشت عجيب بنجامین باتن، ششمین فیلم فینچر، در 13 رشته کاندیدای دریافت جایزۀ اسکار شد، فیلم فروش خوبی داشت و نظر ضد و نقیض، و در کل مثبت منتقدان را هم در پی داشت. و شبکۀ اجتماعی با محوریت پیدایش فیس بوک در دنیای مجازی، كه البته این فیلم را هنوز نديده ام.
فینچر اهمیت خاصی برای تیتراژ ابتدایی فیلمهایش قائل است، به این بخش از فیلم، حال و هوای کلیپ ویدئو می دهد، کاری که در آن تخصص دارد.
در اتاق وحشت، تیتراژ فیلم، مسیر داستان را پیش نمایش نمی کند، بلکه نماد کلی می شود از یک جزء زندگی.
نماهای باز از آسمان خراشها قصد دارد ما را از کل به جزء ببرد و تنها با بخشی از کلیات به نمایش در آمده در تیتراژ، آن را زیر ذره بین بیننده قرار دهد. اسامی بازیگران روی آسمان خراشها، طرح کلی مسئله تلخی های اجتماعی است که در دل هر کدام از خانه های این کندوهایی عظیم می تواند جریان داشته باشد. مکان هایی که در واقعیت از حقیقت زندگی فردی و اجتماعی است و باید شیرینی زندگی در قالب خانواده های کوچک را در خود جای دهد. و مقایسه می کنیم این وجه نمادین را با داستان فیلم :
-
یک مادر و یک فرزند، جداشده از یک زندگی، به امید به دست آوردن آرامشی تازه، وارد یک محیط جدید می شوند. وضعیت تازه شاید برای دختر به طور کامل درک نشده، اما غم جدایی از همسری که حامی او و فرزندش بود، هنوز هم با مادر همراه است.
-
مکان جدید در اشغال چند عامل بیرونی قرار می گیرد و چهارچوب امنی که این مادر و فرزند به آن پناه برده اند، خیلی زود تبدیل به محیطی ناامن می شود و حفاظت از خانواده و بعد چهارچوب امنی که در نظر گرفته اند، در دستور کار مادر قرار می گیرد.
لازم به توضیح نیست که مضمون اکثر فیلمهای مهم که مورد نقد و بررسی قرار می گیرد، بدون شک می تواند نگاه معترضانه ای از اصول حاکم بر اجتماع مردمی را در ضمیر ناخودآگاه فیلم جای دهد. این یک امر کلی در بین هر اجتماعی است.
جرم و جنایت، انزوا و اجتماع گریزی، قتل و اعتیاد، جنون و هرزگی، فاصلۀ قشرهای مختلف، ناهنجاری های فردی (حسادت، دروغ، ریا، تهمت، دروغ، غیبت...) و جمعی، همه و همه مي تواند نقیصه هایی در امور یک جامعه باشد.
حتی اگر نویسنده یا کارگردان هم نیتشان در این نگاه تند و تیز نباشد، اما معمولاً آثاری که در ژانرهای مختلف حاصل می شود، نوعی اعتراض را، جدا از تفکرات نویسنده یا کارگردان القا می کند. (اگر ژانر کمدی هزل را از این قاعده مستثنا کنیم که صرفاً فیلمی است برای خنده).
البته کارگردانانی هستند که از آنها با عنوان فیلمساز معترض نام برده می شود و اعتراض را، عنصر مهمی در فیلمهای خود می دانند. صدای اعتراض در آثار فینچر هم به طرق مختلف به گوش می رسد.
بعد از تیتراژ، سراغ یکی از مؤلفه های مهم در فیلم می رویم. خانه ای که قرار است تمام اتفاقات را در دل خود به نمایش بگذارد. گویا فینچر نگران مخاطبانش بوده که در این خانۀ مجهز و مدرن راه خود را گم نکنند و توضیحات واسطه های فروش خانه و همراه شدن با آنها برای معرفی خانه را کافی ندانسته است.
فینچر برای تثبیت نقشۀ خانه در ذهن مخاطب، از جلوه های ویژه کمک می گیرد که در واقع خیال خود را از بابت سردرگم نماندن بیننده در این عمارت، راحت کند. دوربینی که چون روح، از در و دیوار عبور می کند و نماهایی بدون قطع می گیرد تا ذهن بیننده حتی برای ثانیه ای سردرگم نماند. جلوه های ویژه به این نحو، اگر در کلوپ مبارزه برای جذابیت بصری به کار گرفته شد، در این فیلم مسئولیت حفظ موقعیت مکانی برای بیننده را هم بر عهده دارد.
دیوید فینچر در این فیلم، تا حدودی اسیر کلیشه هایی شده که به کارگردان اجازه می دهد نماهای جذاب و دیدنی را فدای منطق کند. حضور شخصیت رائول از نظر فنی، برای ایجاد تعلیقی که منشأ آن در تضاد رفتاری مهاجمین در مواجهه با مادر و دخترش است، بسیار مؤثر، اما از نظر داستانی فاقد دلیل و مدرکی محکمه پسند است. همچنین که این شخصیت برای خودش ترمیناتوری است که در یکی از صحنه ها، ضربۀ پتک آهنی به صورت را تحمل می کند، سقوط از ارتفاعی سه چهار متری هم جلودارش نمی شود و خیلی زود برای مبارزه، به سراغ مادر و دختر برمی گردد.
بر منکرش صلوات که، کارگردانی فینچر در این فیلم هم، با انتخاب قاب ها و زوایای مناسب و شکیل، غیر قابل انکار است،
مادر، در اتاق وحشت، در مدت زمان مواجه با وضعیت بحرانی، با فداکاری قابل پیش بینی با مهاجمین مقابله می کند و بر گفته ای قدیمی "بترس از قدرت مادری که فرزندش در معرض خطر قرارگرفته" صحّه می گذارد. اما این رویارویی با اشغالگران، هیچ نفعی جز خلاصی مقطعی از یکی از معضلات موجود، برای مادر و دختر ندارد. در انتها به جای اینکه مادر قلمروی خود را بازسازی کرده و استقامت خود در برابر عوامل مشکل ساز بیرونی را، با ماندن اثبات کند، پا به فرار می گذارد و اندیشۀ فرار را به فرزند هم می آموزد.
در کل، اتاق وحشت از دید اکثر بیننده هایش، اثری معمولی به حساب می آید که زیر دست فینچر رنگ و لعاب پیدا کرده است. پنج شخصیت اصلی فیلم، با وجود سختگیری های فینچر در برداشت هایش، به نظر کار سختی نداشته اند و نمرۀ قبولی گرفته اند. جودی فاستر، سه سال بعد از panic room، در فیلمی به نام نقشۀ پرواز، نقشی مشابه نقشی که در فیلم اتاق وحشت ایفا کرد، به عهده گرفت. نقش مادری که از دید حسّی، بی اغراق تر و باورپذیرتر بود، حداقل برای بنده.
با احترام به فارست ویتاکر.
|
|
|
با تشکر از فرخ فرمان بابت گرافیک و مهناز عابدینی بابت ویراستاری |
|
|
|
|
|
|
|
|
این تحلیل تحت کپی رایت سایت سینماسنتر و با شماره Cwa.65 برای بار اول به تاریخ 17-04-2012 در انجمن سینماسنتر منتشر شده است، لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون مجوز نویسنده و سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد. |
|
|
تحلیل و بررسی از علی مدیری |
|
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی