مصاحبه ویژه سینماسنتر با آقای غلامرضا آزادی (کارگردان, تهیه کننده و فیلم بردار)
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در شنبه, 13 آبان 1391 14:49
-
نوشته شده توسط مدیریت سایت
-
بازدید: 3079
این مصاحبه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون قید نام سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.
سلام خدمت خوانندگان گرامی نشریه سینمائی سینماسنتر
روزی که به اتفاق آقای مدیری برای مصاحبه خدمت آقای آزادی رفتیم, تصور میکردم که مانند خیلی از سینماگران حال حاضر سینمای ایران, نه حوصله ما را خواهند داشت و نه این که وقت زیادی برای این مصاحبه صرف خواهند کرد.
اما در اولین برخورد با آقای آزادی تمام این پیشفرض ها یکسره دچار تغییر شد.
ایشان با حوصله و شکیبائی بسیار به یک به یک سوالهای ما پاسخ دادند و تمام دو ساعتی که در حضورشان بودیم لحظه ای حس نکردیم که باید این مصاحبه را کوتاه کنیم و به پایان برسانیم.
در معدود برخوردهائی که با هنرمندان و اهالی سینما داشته ایم, آقای آزادی یک استثنا محسوب میشوند و باید همین جا از ایشان, خانم فریال بهزاد و موسسه سینمائی فانوس خیال بینهایت تشکر کنم که این فرصت را در اختیار ما گذاشتند.
بابت در اختیار گذاشتن عکسهای پشت صحنه از فیلم «قبیله من» نهایت تشکر را از موسسه فانوس خیال داریم و برای آقای آزادی و این موسسه آرزوی موفقیت و بهروزی میکنیم.
با احترام : مدیر مسئول نشریه سینماسنتر
بیوگرافی مختصر جناب آقای غلامرضا آزادی
-
متولد 1330 در اصفهان - فارغ التحصیل رشته فیلم برداری و تولید فیلم از مدرسه عالی تلویزیون و سینما 1352
-
فارغ التحصبیل رشته سینما و فیلم برداری از دانشگاه کالیفرنیای غربی (usc)
-
فعالیت : کار در تلویزیون از سال 1354 تا 1361 به عنوان فیلم بردار رشته تولید
-
فعالیت در سینما به عنوان تهیه کننده و مدیر فیلم برداری از سال 1362
-
مدیر فیلم برداری بیش از 50 فیلم سینمائی تهیه شده در ایران - انگلستان - هندوستان - لبنان
-
تهیه کننده یازده فیلم سینمائی از سال 1362 (خانه ابری - کاکلی - دره شاهپرکها - شور زندگی - مردنامرئی - سفر به خیر - آرامش در میان مردگان - پل سیزدهم - سلام - تنبل قهرمان - پرستوهای عاشق)
-
مدرس دانشگاه سوره و دانشگاه صدا و سیما در رشته های زیبائی شناسی - فیلم برداری - انیمیشن - عکاسی عالی
-
مدیر موسسه سینمائی فانوس خیال تاسیس 1362
-
عضو رسمی انجمن فیلمبرداران سینمای ایران
-
عضو رسمی هیئت مرکزی انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران
-
مدیر موسسه مرکز مطالعات سینمای ایران
-
کارگردان فیلم سینمائی قبیله من (اولین اثر کارگردانی) 1389
به نام خدا
مصاحبه با آقاي غلامرضا آزادي – مورخ 27 دي ماه هشتاد و نه
علی مدیری: سلام جناب آزادی, همان طور که پیش از این خدمتتان عرض شد این مصاحبه برای یک سایت تهیه میشود, که هدف از این مصاحبه میتواند نزدیک تر کردن افراد حرفه ای سینما به فضای دنیای نت و شبکه مجازی باشد. سوال اولم در مورد فيلم قبيله من است، اينكه در چه مرحله اي است و آيا به جشنواره ميرسد؟ و در صورت حضور در جشنواره، در چه بخشي شركت خواهد کرد؟
غلامرضا آزادي: جشنواره مسئله سربسته ایست. فیلم ساز به درستی تکلیف خود را نمیداند. آیا وارد مسابقه خواهد شد؟ نخواهد شد؟ آیا فيلمش به جشنواره خواهد رسید؟ نخواهد رسید؟ اصولا باید اول مردم یک فیلم را دیده باشند و بعد در جشنواره ای شرکت کند. در چنین حالتی, مردم و صاحب نظران فیلم را دیده اند و نظراتشان را ابراز کرده اند, از طرف دیگر، فیلمساز نیز بعد از دیدن نسخه نهائی فیلم توانسته است تغییراتی در آن بدهد و سپس در جشنواره شرکت کند, مانند اسکار. فيلمي كه هنوز هيچكس آنرا نديده و حتي هنوز خود كارگردان هم موفق به دیدن نسخه نهائی آن نشده است به جشنواره میرود و ملاک سنجش قرار میگیرد. پس از نمایش ممکن است متوجه شود که اشتباهاتی در فیلم بوده, حتي هستند فيلمسازاني كه خودشان هم فيلمشان را نديده اند و آنها هم مانند دیگر مردم به جشنواره میروند و فیلم را میبینند و به نظرم اين كار کاملا غلط است. چون كار خام و ناسنجیده به جشنواره میرود و تازه در آنجاست که پخته میشود.
علي مدیری: يعني شما موافق حضور در جشنواره نيستيد؟
غلامرضا آزادی: چرا نيستم؟ هستم. ولي اينگونه نه. جشنواره بايد مثل جشنواره خانه سينما باشد. جشنواره خانه سينما زماني اتفاق مي افتد كه فيلم هايي كه اكران شده اند, شركت مي كنند. ولي در اين جشنواره فيلمي كه اصولا معلوم نيست چيست شركت مي كند. من ديشب تا ساعت 4.30 مونتاژ بودم. اين است مكافات فيلم. در واقع مي توان گفت اين جشنواره كپي صفرهاست. كپي صفر كپي اي است كه اولين بار كشيده مي شود و فيلم ساز و فيلمبردار مي روند و رنگهای فیلم و سینک صدا و تصویر را درست مي كنند و تازه پس از این، كپي سه و چهار و پنج قابل نمايش خواهد بود، در جشنواره هميشه يک كپي صفر مي كشند و هنوز كنترل نكرده ميرود به جشنواره. مثلا فيلم پرستوي عاشق ما, در سال گذشته تهيه شد و خيلي هم اصرار داشتند كه چرا جشنواره نيامد؟ ولي امسال مي رود جشنواره و اکنون فيلم سالم و بدون مشكلی است. ولي فيلم قبيله من متاسفانه و شايد هم خوشبختانه چون با سيستم سوپر 35 فيلمبرداري شده است (سوپر 35 آخرين تكنولوژي فيلم هاي سينمايي روز دنياست) نسبت ابعاد طول به عرض صحنه يعني پلان به فريم 2.35 ميله... يعني wide، عريض است. در اين حالت وضعیت نمایش از لحاظ کیفی بهتر است. ميدانید كه در رقابت با تلويزيون, پرده هاي سينما عريض تر شده است. يعني بصورت وایدتر یا پانوراما در آمده است.
علي مدیری: شما اين تكنيك را در خارج از كشور كار كرديد, درست است؟
غلامرضا آزادي: ظهور نگاتيو ها بخصوص ... البته دوربين 35 را خودمان داريم و اینجا کار کردیم. نگاتيو هایش را هم ظاهر كرديم ولي وقتي مي خواهيم فیلمها را كپي كنيم بايد بصورت اسكوپ چاپ شود كه در ايران ممكن نيست. جديدا شنيده ام صدا و سیما اين امكان را آورده ولي هنوز به صورت آزمايشي است و كامل نشده است. در اين صورت اگر نتوانیم اين فيلم را در تلويزيون كپي كنیم، بايد اين فيلم برود به فرانسه و چند روز هم طول مي كشد كه كپي بشود. هنوز هم داريم روی آن كار مي كنيم و آماده نيست, چون من دلم مي خواهد فيلمم را با حوصله بسازم و عجله اي هم نيست كه بخواهم در اين مسابقه دو شركت كنم. من دارم كارم را مي كنم، فيلم من حتي اگر دو روز كار داشت و جشنواره گفت بياور، مي گویم دو روز كار دارد. هيچ عجله اي ندارم. در سن و سال ما و سابقه ما اصلا ديگر هوا و هوسی براي جشنواره نيست. من آرزو داشتم يک فيلم بسازم و اين فيلم را ساختم و تا كامل كامل نشود، به احدی نشان نخواهم داد.
علي مدیری: من فكر مي كنم اين يكي از فيلم هايي است كه خيلي به آن علاقه داريد, همین طور است؟
غلامرضا آزادي: خودم الان نفس راحتي مي كشم، چون الان بيست سالي هست كه مي خواهم اين فيلم را بسازم. شايد هم بيشتر. يعني سناريو را من زماني كه دانشجو بودم نوشته ام. نوشته هاي اصلي واقعا مال بيست سال پيش است. در اين صورت هيچ عجله اي نيست و من دلم مي خواهد بعد از اينهمه سال ملت يک فيلم پخته ببينند. حالا همه هم منتظر هستند ببينند آزادي چه كرده است؟ ولي حتي اگر يک پلان اشكال داشته باشد نمي خواهم وارد جشنواره بشود.
این مصاحبه به صورت گزیده منتشر می گردد برای مطالعه نسخه کامل آن شماره 01 مجله الکترونیکی سینماسنتر را از این محل دانلود نمائید
فرخ فرمان: من فكر مي كنم اين بيشتر انتظار بقيه است كه ميخواهند ببينند شما چه كاري مي خواهيد ارائه بدهيد.
آزادي: بله... اين كار من را سخت تر مي كند. البته اين فيلم خيلي ساده است. آنقدر ساده كه من فكر مي كنم حتي يک بچه 5 ساله هم مي تواند فيلم را ببيند. چون من سعي كردم از زبان گوياتري استفاده كنم. اين فيلم ديالوگ بسيار بسيار كمي دارد. فيلم با موسيقي پيش مي رود. يعني موسيقي پنجاه سال گذشته تا حالا. آن موسيقي اصيلي كه شما حس نوستالژيك نسبت به آن داريد.
وقتي در رابطه با موضوعي كه در فيلم است، موسیقی نواخته میشود آدم واقعا به ياد آن وقتها مي افتد. يعني من به هر كس تكه هايي از فیلم را نشان دادم اين حالت را داشته. در اين فيلم داريم سعي مي كنيم كه با زبان خيلي ساده ولي پر معنا حرف بزنیم. هيچ احتياجي هم نيست آدم در موردش فكر كند و تمثيلي هم نيست. هر چه در فيلم است همانست و خيلي هم ساده است. فقط سعي كرديم زيباتر ديده شود و شنيده شود.
علي مدیری: کل فيلم در اصفهان فيلمبرداري شده؟
آزادي: حس نوستالژيكي در رابطه با اصفهان دارم. تا به حال يک چيزي در حدود 12 تا فيلم تهيه كردم که اكثرش را در اصفهان ساختم. اكثرش را يا خودم كارگردان بودم يا همسرم (خانم فريال بهزاد). حتي فيلم تنبل قهرمان را هم در اصفهان ساختيم. اصفهان شهر قابليست. يک شهر چهار فصل، يک شهر كه هم در آن برنج كاري مي شود، و هم يک ساعت که به طرف نائين برويم وارد كوير مي شویم. اين قابليت هاي خيلي خوبي است. از همه مهمتر مردم اصفهان مردمي هستند كه خيلي به كارهاي هنري علاقه دارند چون همه هنرمند هستند. شما در هر خياباني در اصفهان بروي يک اثر تاريخي، یا صنايع دستي ملاحظه مي كنيد، آنها هنردوست هستند و ما را خوب تحمل مي كنند. من بعد از سال ها كه اين فيلم را در اصفهان ساختم به نوعي ديگر با همه مردم عامي آشنا شدم يعني اگر بدانند كه آزادي در كدام خيابان در حال فيلمبرداريست براي تماشا می آیند. خيلي دوستانه برخورد مي كنند و اگر هم كمكي احتياج داري واقعا بي دريغ هستند.
علي مدیری: اين بخش هايي كه در محله ها و خيابانها و خانه هاي قديميست، اقتضاي فيلم است يا اداي دين به اصفهان؟
آزادي: من در اصفهان، خيابان شيخ بهايي به دنيا آمدم و در دبيرستان صارمي درس خواندم. از دبيرستان صارمي كه ساعت 12 زنگ تفريح را مي زدند تا 2 تعطيل بوديم و من تا مي رسيدم به مغازه پدرم مي شد 12.30 و يك ساعت هم پيش پدرم مي ماندم و 1.30 حركت مي كردم و تا 2 مي رسيدم مدرسه. در اين رفت و آمد راديو مردم باز بود. من هميشه گل ها را از طريق راديو مغازه ها مي شنيدم چون مسيرم مسير شلوغ و پرمغازه اي بود.
ما اين فيلم را در مقاطع بين 1330 و 1340 و 1350 و الان فيلمبرداري كرده ايم. يعني غير از بخش فعلي اش بقیه بخشهایش قديميست. و تكه ها را مثل پازل كنار هم چيديم.
يعني يک خيابان نبود كه شما فكر كنيد از اول تا آخرش خيابان صفويه است. يا دوران قاجاريه. اينها را ما تك تك پيدا كرديم. خوشبختانه مقدار زيادي توسط يونيسف يا میراث فرهنگی، اين خيابانها مثل جلفا، كوچه ها و پس كوچه ها سنگ فرش و كاه گل شده و تقريبا يک محل آماده است و ما فقط چند تابلو مي زديم (مثلا دبستان خواجه نظام الملك) و فيلمبرداري مي كرديم. البته بعضي جاها هم دكور ميزديم یا تيرهاي سيماني را چوبي مي كرديم. اما واقعا زحمت زيادي نداشت. البته يک اصفهاني مثل من مي داند اينجاها كجاست و مي تواند انتخاب كند. من در عرض دو سال گذشته هميشه مي رفتم جاهایی را که مد نظرم بود پيدا مي كردم و براي خودم اينجا در دكوپاژ كنار هم مي چيدم. در حقيقت فیلم همه اصفهان قديمیست.
علي مدیری: آقای اصغر بیچاره چه نقشی در فیلم دارند؟
آزادي: پدر من عادت داشت كه وقتي بچه ها می رفتند مدرسه با آنها عكس مي گرفت. آن موقع كه من مي خواستم تازه بروم مدرسه يک روز جمعه دست مرا گرفت و به ميدان نقش جهان برد. رفتيم پيش يک عكاس و او هم پرده آويزان كرد و من را نشاند و عكس گرفت. عكاس پيرمرد خيلي مهرباني بود. و مي دانيد که آقای اصغر بيچاره سابقه چندين ساله در عرصه عكاسي فيلم و سينما دارد و اين يک اداي ديني بود به ايشان. من خيلي خوشحالم كه اين چهره در فيلمم بازي كرده است و البته اگر چهره هاي ديگری هم بودند و مي توانستم از وجودشان استفاده كنم اين كار را مي كردم. آقاي بيچاره سهمي از تاريخ سينماي مملكت ما هستند.
علي مدیری: مسئله همين است، آدمهايي هستند كه در سينما سهمي دارند اما متاسفانه بهايي در خور به ایشان داده نمي شود.
آزادي: البته سكانس بسيار جالب و ماندگاری هم شده است.
علي مدیری: سوال بعدی من مقداري به عقب بر مي گردد. اطلاع دارم كه شما و خانم بهزاد كارهاي عروسكي هم انجام میدادید، چرا سينماي دره شاپرك ها و کاکلی ادامه نداشت؟
آزادي: ما چيزي را در ايران از دست داديم که ديگر تكرار نخواهد شد و آن سينماي كودك بود، اگر به موزه سينما سر بزنيد چيزي حدود هفتاد هشتاد درصد جوايز بين المللي در مورد سينماي كودك است. مثلا موقعي كه ما فيلم كاكلي را به ايتاليا بردیم، باور نمي كنيد که دوهزار تماشاگر در فضاي باز ساعت 10 شب تماشا مي كردند.
آنقدر علاقه بود به فيلم هاي ايراني در دنيا چون این فیلمها واقعا سالم و فرهنگي بود و هيچ نكته مخربی نداشت. اين سينما متاسفانه نابود شد و سينماگرانش هم به نوعي سنشان بالا رفته و به كارهاي ديگری گرايش پيدا كردند. اين را می توانم به جرات بگویم که خانم بهزاد بنيانگذار سينماي فانتزي و تخيلي در سينماي ايران بودند. و من تهيه كننده فيلم هایشان بودم.
رشته تحصيلي من در آمريكا ويژوال افكت بود يعني مرحله اي بالاتر از فيلمبردار. زماني كه به ايران برگشتیم فيلم كاكلي را ساختيم كه داستانی كاملا شرقي بود و به قالب يک فيلم مدرن درآمد. همه دنيا هم دوست دارند اين فيلم را ببينند. همه مي گفتند اين يكي از قصه هاي هزار و يكشب است. با استفاده عميقي كه من از اصفهان و ابنيه تاريخيش كردم، يا بعدش دره شاپرك ها و تنبل قهرمان.
علي مدیری: به نظر میرسد که اين سينماي فیلم فارسي ریشه دار شده است.
آزادي: دلم مي خواهد اسمش را هر چه میخواهند بگذارند اما سينما نه. من هميشه فيلم هاي چاپلين را نه تنها مي بينم بلكه با چشم ميشنوم. در فيلم قبيله من هم وقتي در محله این پسر فيلم اكران ميشود فيلم چارلي چاپلين را نشان مي دهد. در این فیلم عشق هست، ايمان و گذشت و ايثار هست، يك پلان از اين فيلم چيزي نيست كه آدم بخواهد دور بیندازد، فيلم چاپلين را هنوز كه هنوز است همه ميشناسند.
فيلم هاي ايراني را ما 10-12 تا كپي مي گيريم و بعد به فراموشی سپرده مي شود. اصلا نمي دانم چرا آرشيو اينها را مي خرد. اين فيلم ها آرشيوي نيست. متاسفانه اگر خودشان بيایند مقايسه كنند، آرشيو 1380 به بعد را بايد جزو فيلم هاي ميكروبي بگذارند، مانند يک ويروس سرماخوردگي، اگر عطسه كنيد ده نفر اطرافتان از بیماری ميگيرند. حالا مردم می روند سینما فيلم بد نگاه مي كنند. از ويروس بدتر است. همه با هم بد مي شوند ميایند بيرون.
علي مدیری: آدمهای این سینما پشت یک چيز پنهان مي شوند، پشت مخاطبشان. من خاطرم هست آقاي فرهاد مهراد يک مصاحبه اي داشتند اوايل انقلاب که گفتند طبع اكثر مردم گرايش به ابتذال دارد، نبايد از این گرایش سوء استفاده بشود، بايد به آنها حق انتخاب داد. حالا حرف اين آدمهاست كه مي گویند فيلممان مخاطب دارد. مسئله اينست كه هنوز نتوانستند به اينها بگویند كه اين حرف خيلي ساده لوحانه است كه با اين فيلم ها بخواهيم پشت مخاطب پنهان بشویم.
آزادي: مسئله الان يه چيز است، مسئله تكرار در تكرار. شما الان فرض كنيد كه اگر امسال 80 فيلم در ایران ساخته شده، من به جرات مي توانم بگویم 50 تای آن مثل هم است! هيچ برتري هم نسبت به هم ندارند حتي آدم ها هم عوض نشده اند. يك سناريو كه به يك بازيگر مي دهند يك زندگي جديد است، یک فرم جديد! يعني بايد برود تلاش كند كه در اين فرم قرار بگيرد. خيلي ها هستند سناريو را توی آسانسور مي خوانند. خيلي ها هم اصلا نمي خوانند. من هنرپيشه دعوت كرده بودم براي فيلم قبليه من، هنرپيشه گفت من اين را نمي خوانم، شما فقط به من بگویيد سر صحنه چه كار كنم؟ سوال پيش مياید كه اين هنرپيشه براي چه پول مي گيرد؟ حتي نمي توانست سناريو را بخواند. سناريو مثل شناسنامه فيلم است.
فرخ فرمان: جناب آزادی من یک سوال با حال و هوائی دیگر از شما میپرسم. ما وب سايتي داريم كه به بحث محتواي فيلم ها و سريال ها میپردازد. سايت هاي زیادی با محوریت سینما هستند كه كارشان ارائه فیلمها و سریالهاست به صورت فایل. سایت ما تصمیم گرفت در يک بخش ديگر فعالیت کند, به تحليل پرداختيم و نقد، هرچند كه ممكن است در ابتدای کار غيرحرفه اي باشد. نكته اي كه خيلي بارز است، در جمع دوستان حرفه اي سینما ارتباطي با محيط مجازي و اينترنت مشاهده نمیشود، من خيلي هم سعي كردم با دوستاني ارتباط برقرار كنم و بدانم دليل اينكه افراد حرفه اي سينماي ما با دنياي مجازي بيگانه اند چيست. شاید فکر می کنند خيلي سخت است كه وارد اين جريان بشوند و ببينند كه در فضاي نت هم مي شود يک سري فعاليت كرد، حتي در راستاي تبليغ كار خودشان، اما اين اتفاق نمي افتد. من مي خواستم ببينم نظر شما در اين رابطه چيست، شما چقدر با این فضا در ارتباط هستید؟
آزادي: ببينيد خيلي چيزها هست كه در اثر تسريع زندگي، پيشرفت زندگي، مدرن شدن زندگي و سرعت زندگي بوجود آمدند و کاربرد پیدا کردند، اما متاسفانه اينجا برعكس است و مشکلاتی دارد، من هر وقت پشت اينترنت نشستم و خواستم وارد يه روزنامه بشوم آنقدر معطل شدم كه عطایش را به لقایش بخشيدم، مثلا مي گویند پر سرعت. آن طرف دنيا صورت مسئله چیز دیگریست.
يک فروشگاه مي خواهم پيدا كنم كه مثلا وسايل سينمايي بفروشد بی معطلی این اتفاق می افتد، ولي اينجا بايد يه روز معطل بشوم كه بتوانم آن را پيدا كنم، اينجا در جهت رفاه ساخته نشده است. مسئله بعدي، فرهنگيست كه دارد بي فرهنگ مي شود. مثلا موبایل، اينقدر كه اينجا به هم اس ام اس مي زنند، اس ام اس هاي بي ارزش، اصلا امكان ندارد شما يک فرانسوي را پيدا كنيد كه در خیابان یکسره در حال نوشتن اس ام اس باشد، طرف وقتي احتياج دارد صحبت مي كند، يا همان استفاده از اينترنت. مسئله بعدي هم يک مقدار ممنوعيت هايي هست كه وجود دارد به خاطر شرایط ما.
نمي شود به سایتی وارد شد، خيلي جاها بسته شده است. مثل ماهواره، در حقيقت آن هم يک وسيله ارتباطيست، هم بد دارد هم خوب. باز هم یک نمونه فرهنگ است دیگر، ما اينجا آنقدر مراجعه كننده داريم كه می گویند آقا من مي خواهم هنرپيشه بشوم.
يعني بیشتر كساني كه برای هنرپیشگی به موسسه فانوس خیال مراجعه مي كنند, بیکار هستند، يعني از درد بيكاري، زلفشان را روغن مي زنند، زير ابرو برمي دارند، مي گویند مي خواهیم هنرپيشه بشویم، من نمي دانم سينما چقدر بدبخت است كه نسل بيكارش میگویند مي خواهيم هنرپيشه بشویم. چرا؟ چون آنقدر سهل الوصول است، مي رود مي بيند مثلا فلاني كه در فيلم فلان بازي كرده كيست؟ من مي شناسم كيست؟ اين را واقعا ديگر نمي شود منكر شد. الان فقط سربازي سخت است. هر كار ديگری راحت است چون اصول ندارد.
امتحان راهنمايي رانندگي براي راننده شدن خيلي سخت تر از بازيگريست. يعني اصول دارد، ولي اينجا در به تخته بخورد، آقا هنرپيشه میشود. میشود كارگردان. همين چند سال اخير ما چهره هاي جدیدی داريم كه كارگردان شده اند. حداقل براي من كه آدمي هستم كه بچه هاي سينماگر را از بچگي، از شاگردي مي شناسم الان دو سالي هست كه اصلا ناآشنا هستم. مي روم جشنواره فيلم ببينم نه اسم فیلم را شنيده ام نه فيلمبردارش را مي شناسم نه كارگردانش را و نه تهيه كننده اش را، هيچكدام را نمي شناسم حالا سناريو كه ديگر جاي خود دارد.
اين سينما چنان به سرنگوني مي رود كه بلند كردنش و به جا آوردنش به نوعي دارد غيرممكن مي شود. چهار نفر هم كه استادند بگذارند بروند، ديگر خالي مي شود. من رك بگویم، در طول همه اين جشنواره ها انتظار كشيدم كه مثلا آقاي بيضايي يک فيلم داشته باشد، ميرفتم كه فيلم را بخورم، مي رفتم كه ياد بگيرم. ما دیگر سينما را براي فراگيري چيزي نمي بينيم، براي تفريح روزمره مي رويم، ميان پرده ديده ايد؟ مي خواهيم برويم مثلا خيابان طالقاني سر راه هم يه ميان پرده ببينیم. خب فيلم خوب هم داريم، سالن خوب هم داريم اما کم!
فرخ فرمان: مثلا در محيط هاليوود، يا سينماي جهان مي بينيد كه در همين محيط مجازي يک فضاي رقابت جدي هم وجود دارد، مثلا در سايت هايي مثل IMDB، به يک فيلم را چهارصد هزار نفر راي مي دهند و اين رقابتي كه وجود دارد باعث مي شود بين فيلمسازان هم رقابت وجود داشته باشد و مهم باشد كه در اين رده بندی كجا هستند. میتوانند خودشان را بسنجند این که چه کسانی به ایشان راي مي دهند، حتي در IMDB مي بينند كه مثلا مردها بيشتر راي داده اند یا زنها، یا چه گروه سني راي دادند، اينها سورت ها و طبقه بندي هاي خاص دارد، اما اينجا اين فضا همانطور هم كه شما فرموديد وجود ندارد و هيچ رقابتي نيست و جشنواره هم كه در واقع الان خودتان مشكلاتش را ذکر کردید، يک جايي نيست كه مشخص كند، فيلمها قبل از اينكه مردم بتوانند ببينند به جشنواره راه پيدا مي كند و اينطوري نيست كه در واقع مقياسي وجود داشته باشد براي راه پيدا كردنشان به جشنواره. روال در اینجا طور دیگری است، در واقع جشنواره مي شود مجوزي براي نمايش اين فيلم ها. فکر نمی کنید اين دور بودن فيلمسازان از نت يک مقدار مشكل را بيشتر مي كند براي سينماي ما؟ فكر مي كنم سينماي ما بيشتر از این نياز دارد که با دنیای اینترنت در تماس باشد.
آزادي: خب صد در صد اينطوري است، اما فضای رقابت در ایران مانند خارج از ایران نیست. شاید محاسن این سیستم درست درک نشده است.يک چيزي را هم بايد اضافه كنيم، خب بالاخره اين فيلمسازان وقتي فيلم نمي سازند، مشكل مالي پيدا مي كنند. يک فيلمسازي كه عمري كار كرده مسلما الان دختری دارد، پسری دارد بايد خرجشان را بدهد. ما در اين مملكت وقتي كه بچه بوديم خودمان خرج خودمان را در مي آورديم تا بزرگ شديم، اما الان هم بايد خرج پدرمان را بدهيم و هم خرج بچه هایمان را! نمي دانيم كي بازنشسته مي شويم؟ يعني نسل امروز اينطوري است.
این مصاحبه به صورت گزیده منتشر می گردد برای مطالعه نسخه کامل آن شماره 01 مجله الکترونیکی سینماسنتر را از این محل دانلود نمائید
فرخ فرمان: سوال بعدي در مورد سريال هاست، خواستم بدانم شما سريال هاي غير ايراني هم مي بينيد؟ نظير لاست؟
آزادي: بله... لاست... من سريال لاست را چيزي در حدود بيست شب پشت سر هم تا ديروقت تماشا میکردم. يكي تكنيك اين سريال، و دیگری اگر زبان انگليسي بدانی مي فهمی كه چه فلسفه اي در اين سریال هست.
شما الان حساب كن، سريال هاي فاخر ما، سريال هايي كه خيلي هم خرج مي كنند و در مدت طولاني ساخته مي شوند، در سال 2011 فاخرترين سريالي كه مي بينیم مال 2000 سال پيش است، در کنار این باید سرمایه ای هم به همان اندازه اختصاص بدهیم به زمان حال.
بهترين سرمايه فقط گذاشته مي شود براي گذشته، الان پنجره را باز مي كني نبايد پايين را نگاه كني، بايد به بالا نگاه كني. ما هميشه در حال ساخت آثار گذشته هستیم اما زمان حاضر چطور؟ نقاشي هاي بچگي در مورد برج و باروها الان در امارات به حقيقت پيوسته. تاپ ترين مهندسان دنيا آرزو دارند در امارات يك ساختمان بسازند. اما مطمئنا زمانی پیشرفت حاصل میشود که همان قدر که هزینه صرف گذشته میکنیم برای حال هم سرمایه گذاری کنیم.
فرخ فرمان: سريال لاست پايان يك پايان مذهبي داشت، ميبينيم كه اعتقادات را چطور در قالب يك سريال 6 فصلي ارائه مي دهند كه تقريبا سلول سلول ذهن انسان با آن درگير مي شود.
آزادي: بله... ببينيد هم سرگرم كننده است، هم اعجاب برانگيز، انسان با يك تكنولوژي با يك تكنيك و يك نوآوري آشنا مي شود. آنقدر با قدرت ساخته شده كه تو صددرصد باور مي كني. اينجا تنها چيزي كه نداريم ناباوریست.
فرخ فرمان : جناب آزادی ممنون از زمانی که در اختیار سینماسنتر گذاشتید. امیدوارم که شاهد درخشش «قبلیه من» باشیم.
غلامرضا آزادی : متشکرم و روز خوش.
بیست و هفتم دی ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و نه (دفتر موسسه سینمائی فانوس خیال)
تهیه عکس : فرخ فرمان
این مصاحبه به صورت گزیده منتشر می گردد برای مطالعه نسخه کامل آن شماره 01 مجله الکترونیکی سینماسنتر را از این محل دانلود نمائید
این مصاحبه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است لذا هر گونه کپی از این نوشته بدون قید نام سایت سینماسنتر CinemaCenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب میگردد.
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی