ترجمه نقدهای منتقدین جهان
Cwr.95- نقد و بررسی فیلم Open Your Eyes توسط جیمز برادینلی
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در پنج شنبه, 15 فروردين 1392 16:33
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 2958
|
Open Your Eyes |
|
چشمانت را باز کن |
|
|
Open Your Eyes |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : فرناندو بووارا
کارگردان : الخاندرو آمنابار
نویسنده : الخاندرو آمنابار
ژانر: گنگستری ، درام ، تاریخی
تاریخ نمایش: 19 دسامبر 1997
فیلمبردار: هانس بورمن
موزیک: الخاندرو آمنابار
بودجه: 370 میلیون ESP
فروش: ؟؟؟
زمان فیلم: 117 دقیقه
کشور سازنده: آمریکا
IMDB Rate :7.8 از 10
|
|
بازیگران |
ادواردو نوریگا
پنهلوپه کروز
فله مارتینز
نجوا نمیری
ریچارد رومانوس
|
افتخارات و جوایز |
---- |
امتیاز جیمز برادینلی از 4ستاره : 3.5 ستاره
|
|
|
منتقد : جیمز برادینلی |
|
مترجم : سعید مرادی Caligula |
|
از میان تمام فیلم هایی که در سال 1998 در جشنواره فیلم ساندانس ارائه شدند، هیچ کدام به اندازه اثر زیبای «چشمانت را باز کن» اثر «الخاندرو آمنابار»، باعث تفکر، تعجب و شگفتی من نشد. ساخت آثاری با این میزان هوش، بینش، جسارت و پیچیدگی، آنقدر به ندرت اتفاق می افتد که آمدن شان می بایست با فریاد اعلام شود! شاید «نجات سرباز رایان» بهترین فیلمی باشد که در سال 1998دیدم، اما «چشمانت را باز کن» بدون شک بهترین فیلم اصیل و بدیعِ این سال است. این اثر، قطعه ای از سینماست که بینندگان را از ابتدا تا انتها وادار می کند که حدس بزنند و سئوال بپرسند.
«چشمانت را باز کن» با بسیاری از ژانرها برخورد می کند و از آنها عبور می کند و به همین دلیل در دسته بندی خاصی قرار نمی گیرد. در لحظه ای، اثری ملودرام است و در لحظه دیگر، رومانس. ناگهان تبدیل به فیلم نوآر می شود و سپس به فیلمی اخلاقی تغییر می کند و یا به حالتی علمی - تخیلی در می آید. نکته شگفت آور در این زمینه این است که آمنابار چگونه توانسته است که این المان های متفاوت و متنوع را به شکلی یکپارچه در یک اثر ترکیب کند. او از تکنیک های مرسوم داستان گویی بهره می برد؛ همینطور از فلاش بک ها، صحنه های رویا و صحنه های حقیقی – اما روشی که او برای کنار هم قرار دادن سکانس های استفاده می کند، این حس را به بیننده منتقل می کند که گویی به همراه شخصیت اصلی داستان در حال حل معمای یک خیانت پیچیده است. با هر لحظه ای که از فیلم می گذرد و با هر گره ای که از داستان باز می شود، حتی وقتی پازل داستان کامل می شود، این حس در بیننده باقی می ماند که هنوز، سوالات بی پاسخی در انتها باقی مانده است.
راهنمای ما در داستان هزارتوی «چشمانت را باز کن»، سزار (با بازی ادواردو نوریگا) است، یک فرد ثروتمند، خود محور، خوش قیافه و یک هنرمند آماتور. او به این دلیل که هرگز، دو بار با یک دختر همبستر نشده است به خودش افتخار می کند. اما زمانی که دوستش، پلایو (با بازی فله مارتینز)، دوست دخترش، سوفیا (با بازی پنهلوپه کروز) را به او معرفی می کند، مشکلات و پیچیدگی ها شروع می شوند. سزار، که گویی توسط سوفیا برای اولین بار در زندگی اش عاشق شده، سعی می کند که با اغوا کردن، او را از پلایو جدا کند. سوفیا نیز، به نوبه خود، تمایل به تسلیم شدن در برابر پیشروی های سزار دارد، تا زمانیکه تراژدی رخ می دهد. نوریا (با بازی نجوا نمیری) ، که پیشتر با سزار سر و سری مختصر داشته، هنگامی که با دست رد سزار روبرو می شود، از حسادت به حالتی دیوانه وار در می آید. نوریا، که با سزار در حال رانندگی است، سرعت ماشین را افزایش می دهد تا اینکه تصادفی رخ می دهد. نوریا کشته شده و سزار نیز به شدت زخمی می شود.
او زنده می ماند اما به بهای گزافی: چهره زیبای او بر اثر تصادف و به رغم تلاش های پزشکان از بین می رود. سزار برای اینکه اطرافیان خود را نترساند، مجبور است ماسک خالی از احساسی را پیوسته به چهره داشته باشد. بار دیگری که سوفیا را ملاقات می کند، با سوفیایی سرد و غیر صمیمی روبرو می شود. با این حال سزار، پس از اینکه شبی را مست و گیج در خیابان می گذراند، متوجه می شود که همه چیز تغییر کرده است. سوفیا بار دیگر، با عشق و مهربانی وارد زندگی او می شود. پزشکان امید دارند که تکنیکی جدید بتواند صورت او را دوباره ترمیم کند. اما سزار دچار حوادث عجیبی می شود. تصاویری غیر منطقی می بیند و دچار خشمی بی مورد می شود. در نهایت به این که آیا همه چیز همانطور است که به نظر می آید، شک می کند.
بیش از این پیش نمی روم. لازم به گفتن است که خلاصه گفته شده تنها آغازی است بر باز شدن لایه های متعدد داستان اصلیِ «چشمانت را باز کن». این فیلم پر از گره داستانی است و هنگامی که با دیدی کلی به این گره ها نگاه می شود، بسیار محتمل به نظر می رسند (لااقل در دنیای آمنابار). من کسی نیستم که به آسانی با چرخش های داستانی شگفت زده شوم، اما این فیلم حداقل در دو موقعیت، مرا به شدت شوکه کرد. برای اینکه بتوان دیدی کلی از فیلم بدست آورد، نیاز است که حداقل دو بار فیلم رادید. جالب اینکه بر خلاف بسیاری از نوار- تریلر های دیگر، حفره های منطقی داستان، خود را در مرحله دوم نشان نمی دهند. «چشمانت را باز کن» حائز نوعی پایداری درونی خارق العاده است.
پس تمام فیلم در مورد چیست؟ یک نظر می تواند این باشد که «چشمانت را باز کن» خوانشی درباره تضادهاست. کابوس های شبانه در برابر حقیقت، خاطرات گذشته در برابر حوادث حال، آگاهی در برابر جهل، زیبایی در برابر زشتی یا دیوانگی در برابر سلامت روانی. تمام این المان ها، در حین تلاش ما در چینش حوادث رخ داده برای سزار به صحنه می آیند. می توان ارتباطاتی با دیو و دلبر، گوژبشت نتردام، دکتر جکیل و آقای هاید و شبح اپرا یافت. اساسا، «چشمانت را باز کن» به یک مقوله توجه دارد: فاصله عمیق مابین ادارک و حقیقت. هنگامی که سزار در ظاهر، خوش قیافه است، در باطن فاسد است. اما زمانیکه احساس حقارت ناشی از فقدان زیبایی، او را تغییر می دهد، شرایط برعکس می شود ( و آیا می شود؟). با این حال هنوز، حتی در این نقطه، ما تنها توانسته ایم به لایه ای سطحی از پیچیدگی های مساله دست پیدا کنیم و آمنابار ما را مجبور به جست و جویی عمیق تر می کند.
نقش آفرینی دو بازیگر اصلی، فوق العاده است. نوریگا، با اینکه بسیاری از لحظات فیلم را در زیر نقاب، یا تحت گریمی بسیار سنگین گذرانده است، اما همچنان با قدرت توانسته است رنج ها و پریشانی های سزار را به گونه ای نشان دهد که برای بیننده جذابیت بسیار داشته باشد. پنهلوپه کروز توانسته است که سوفیا را به حالتی مبهم و رازگونه ترسیم کند. اغلب زیبا و جذاب، که می تواند سرد و بی رحم، یا گرم و دلپذیر باشد. کروز موفق است زیرا سوفیا را به شکلی باورپذیر و سمپاتیک، و نه الزامی برای طرح داستانی، ساخته است.
«چشمانت را باز کن» با فیلم هایی نظیر «شهر تاریک»، «بازی»، «نمایش ترومن» و «یادآوری مطلق» در یک خانواده قرار می گیرد. المان های موجود در هر چهار فیلم را می توان در این اثر نیز یافت، مخصوصاً زمانیکه انتظارات و ادراکات ما را به بازی می گیرد (من این فیلم را برای اولین بار در جشنواره ساندانس دیدم، اندکی بعد از مشاهده «شهر تاریک»؛ و از شباهت های بین این دو فیلم شگفت زده شدم). آمنابار، جوان 25 ساله ای بود که اولین بار با فیلم «تسیس»، فیلمی که تفاوت مابین خشونت حقیقی و جعلی را واکاوی می کند، وارد صحنه بین المللی شد. او اثبات کرده است که موفقیت نخستین فیلمش، به هیچ وجه اتفاقی نبوده است. «چشمانت را باز کن» هنگامی که در دسامبر سال 1997 در اسپانیا به نمایش درآمد، توانست به موفقیتی بزرگ دست پیدا کند. اما این فیلم برای اینکه بتواند در این کشور به موفقیت های بزرگ تر دست پیدا کند نیازی به بازاریابی های عظیم ندارد و کسانی که فیلم را می بینند، تجربه اش را به زودی فراموش نخواهند کرد.
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترپایگاه تحلیلی و خبری سینماسنتر نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی