ترجمه نقدهای منتقدین جهان
Cwr.85- نقد و بررسی فیلم Killing Them Softly توسط راجر ایبرت
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در شنبه, 14 بهمن 1391 12:34
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 2376
|
Killing Them Softly |
|
|
|
|
Killing Them Softly |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : براد پیت
کارگردان : اندرو دومنیک
نویسنده : اندرو دومنیک
ژانر: درام ، جنایی
تاریخ نمایش: 30 نوامبر 2012
فیلمبردار: گرگ فریزر
موزیک:
بودجه: 15 میلیون دلار
فروش: در حال اکران
زمان فیلم: 97 دقیقه
کشور سازنده: انگلیس
IMDB Rate :7 از 10 |
بازیگران |
براد پیت
ری لیوتا
ریچارد جنکینز
اسکات مکنیری
سم شفرد |
افتخارات و جوایز |
----- |
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : 2 ستاره |
|
|
منتقد : راجر ایبرت |
|
مترجم : علی Joker |
|
Killing Them Softly اقتباس از رمانی نوشته جرج وی هیگینز منتشر شده در سال 1974 در بوستون است که داستان را به نیو اورلئان پس از کاترینا، در 2008، آورده است تا بتواند سخنرانی های تلویزیونی باراک اوباما، جان مک کین و جرج دبلیو بوش را غالبا در پس زمینه نشان دهد.
به عقیده ی من نکته ی سهل این است که جنایت سازماندهی شده در آمریکا درست مانند تتمه اقتصادی، با کاهش تجارت و بحران اقتصادی رو به رشد بسیار پیچیده است و نکته خوب این جاست که این کلاه برداران در بارهای بسیاری اند که آن جا دستگاه های تلویزیون روی C-SPAN تنظیم می شوند.
طرح Killing Them Softly پیرامون مخمصه ای مرگبار روایت می شود. مردی خوش مشرب به نام مارکی تراتمن (ری لیوتا) بازی های پوکر داو بالا را برای یک باند مافیایی می گرداند. یک شب دو سارق مسلح کلاه دار به بازی حمله کرده و مقدار هنگفتی پول از این باند دزدیه و در می روند. این موضوع به خودی خود مشکوک است؛ زیرا به نظر می رسد این کار یک آشناست. کدام آدم غریبه ای حتی با دانستن درباره بازی مخفی، برای دزدی از باند مافیا این قدر دیوانه خواهد بود؟
مدتی بعد در فلاش بک می بینیم، مارکی درحالی که سرحال است، به بازیکنان می گوید او سرقت قبلی را خودش، برای دزدی از بازی خودش، برنامه ریزی کرده بوده است و این را چنان مضحک و خنده دار می داند که اشک از گونه هایش جاری می شود. این دزدی توسط دزدان غیر حرفه ای جانی اماتو (وینسنت کوراتولا) و راسل (بن مندلسون) انجام شده و از آن جا که نزدیک اغاز فیلم اتفاق می افتد احساس می کنیم میدانیم که راسل و جانی در حدود پایان فیلم حضور نخواهند داشت.
رئیس باندی سطح بالا به نام میکی (جیمز گاندولفینی) وارد شهر می شود. در حالی که چمدانش را از فرودگاه مانند تاجری خانه به دوش حمل می کند. او دستور اعدام راسل و جانی را به مردی به نام جکی (براد پیت) که دوست دارد با ملایمت افراد را بکشد می دهد. همان طور که توسط یکی از آهنگ های کلاسیک موسیقی متن توضیح داده می شود، این ها دو تا از قتل های بین باندی بسیار زیاد در فیلم است.
Killing Them Softly ضعیف ادامه می یابد؛ آدم کشی های وحشیانه و دردناک، عمدتا به دست مردانی که یک دیگر را در شهری لم یزرع می شناسند. شهری که آن جا معمولا شب و بارانی بوده و هرگز به عنوان نیواورلئان قابل شناسایی نیست. من فقط شخصیت زنی را در این فیلم به یاد می آورم که فاحشه ای استخدام شده توسط میکی، تنها تبهکاری که صرفا ذهن خود را به جنایت، پول و سلسله مراتب مشغول نمی کند، می باشد. همان طور که شمار اجساد افزایش می یابد، ما با راننده (ریچارد جنکینز) مدیری که پشت چرخ یک ماشین پارک شده در زمینهای بایر زیر پل ها ظاهر می شود، آشنا می شویم.
این جا است که مخمصه آغاز می شود؛ حالا که مارکی ادعای آبرو برای زدن بازی خودش را کرده است، یکی دیگر از بازی هایش سرقت مسلحانه می شود. آیا حالا به نظر قطعی می آید که او هم شخصیتی برجسته شود؟ نه برای من؛ چه کسی با هر عقل سلیمی فکر می کند او، آن احمق باشد؟
به نظر می آید که انگار نسخه های این داستان را از مدت ها پیش دارم می بینم. مجموعه بازیگران مختلف در نقش آدم های خشن جمع و در فضای شهری ملال آور و دل مرده قرار داده میشوند. آن ها یک سری گفتگوهای سخت و خشن انجام می دهند. حجم قابل توجهی خون و عذاب در این بین وجود دارد و باید بیشتر آن ها تا پایان فیلم بمیرند. به طور ایده آل، طرح داستان در برگیرنده ماجرایی عاشقانه، شوخ طبعی، دلهره و صحنه هایی پرتنش با زمان بندی دقیق است. کل "Killing Them Softly" از دنیای نامحدود فیلم، سیاهی می گیرد.
این یک سوال خوب است: این باند چطور خودش را اداره و حمایت می کند؟ آن ها را با ملایمت بکش؛ شامل یک جنایت واحد دربرگیرنده اشخاص غیرنظامی نمی شود. سرقت، هواپیما ربایی، کلاه برداری و معاملات مواد تنها در میان خودشان است. مانند حیوانی اسیر در حال تقلا برای آزاد کردن خودش از یک تله. آن ها ظاهرا تا پاهای خودشان تنزل می کنند.
افسون و جذبه ی بازیگرانی چون گاندولفینی، پیت، لیوتا و جنکینز عمدتا به حضورهای روی پرده سینما و خاطرات ما از آن ها در نقش های بهتر بستگی دارد. این فیلم به کارگردانی و نویسندگی اندرو دومینیک کار قوی براد پیت در فیلم پیشتر این کارگردان، ترور جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل (2007) را یادآوری می کند.
یک بی توجهی خاص، مقایسه ی بین سیاست امریکا و جنایت است. تنها مشاجره ای مختصر بین جکی و راننده این مقایسه را می کند و انقدر تصنعی است که یکبارش هم زیادی است.
ویراستار: حانیه
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترپایگاه تحلیلی و خبری سینماسنتر نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی