وقتي که سری دوم کارتون ماشین ها را ميديدم، حس عجیبی به سراغم آمد، ياد سری اول کارتون ماشین های پيكسار نيفتاده بودم، بلکه يكي از مسابقات فيلم یادآور خاطره ای از دوران کودکی ام شد. سالها پيش كف اتاقم مينشستم و ماشين هاي اسباب بازي را جلويم رديف می کردم و با دست هايم آنها را حركت ميدادم و با دهانم صداي ماشين ها را درميآوردم. من کاملا مجذوب ماشین هایم می شدم، آنها مثل آدمهاي واقعي بودند، يكي از آن ماشين ها، ماشین مورد علاقه ام بود. شايد دست هايم اسباب بازي ها را لمس ميكرد اما تصوراتم جاي ديگری بود و براي ماشينها ديالوگ هم مي گفتم: آره؟ بگيرش! حالا ميبينيم! ياوووووو!
اين خاطره اتفاقي نبود، فكر ميكنم منشاء آن فيلم جان لاستر بود. به يك حسي معتقدم، انيماتور بزرگ مثل هندي ها روي كف استوديوي پيكسار نشسته است و ماشين هايش را در زمان و فضا با شوق وصف ناشدني پيچ و تاب ميدهد. از کارتون ماشین ها دريافتم كه لاستر عاشق اتومبيل است و در اينجا متوجه ميشوم كه اتومبيلها ميتوانند در يك تريلر رقابتي- جاسوسي بينالمللي نيز در خدمت او باشند.
نميدانم مخاطب فيلم چه گروهی از كودكان هستند. فيلم پيچيدگي فيلم هاي اكشن بزرگسالان را دارد، بطوريكه گاهي اوقات ماشينها بايد مكث كنند و توضيح بدهند. فيلم اهميت سوخت هاي فسيلي را با مسابقات و جویز بزرگ ميآميزد. و يك قهرمان جديد دارد "مككوئين قرمز و درخشان (با صداي اوون ويلسون)" گرفتار كاميون فرسوده با دندانهاي جلوآمده به نام "ماتر" ميشود كه در فيلم اول تنها ماشين حمايت كننده بود.
داستان ما را با سردرگمي ميچرخاند و فيلم با همه آنچه که دارد در مورد يك موضوع نيست. بطور خلاصه، سر مايلز آكسلرد (ادي ايزارد) سوخت جديدي اختراع كرده است كه از منابع نفتي رو به اتمام استفاده نميكند، او ميخواهد اين موضوع را در يك مسابقه بزرگ جهاني در انگلستان، ژاپن و ايتاليا اثبات كند. اين راه براي معرفي در مسابقات شاهكار است.
مككوئين درخشان در يك رقابت قهرمانانه با راننده ايتاليايي "فرانچسكو بنولي (جان تورتورو)" به خط پايان ميرسد. او، ماتر و نيز مأمور مخفي انگليسي "فين مكميسل (مايكل كين)" و "هالي شيفتول (اميلي مورتيمر)"، خود را در ميانه يك جنگ پرهياهو بين سوخت فسيلي و سوختهاي جايگزين مييابند. مايكل كين بسيار خوب نقش خود را ايفا كرده است.
اين فيلم آنقدر پيچيدگيهاي تصويري دارد كه تصور ميكنم لاستر و همكارانش بعضي جزئيات را فقط براي سرگرمي از قلم انداختهاند.
فيلم اول مرثيهاي بر گذشته بود، هنگامي كه آمريكا حول روت 66 ميچرخيد و ماشينهاي كلاسيك امروزي نقش ظاهري در زندگي آمريكائيها داشتند. ماشينها در "ماشينها 2" زنگ و سوت هاي جديد دارند، سيم، ميخ، اسلحه و ابزار دارند، مثل اينكه تبديل شونده هستند و ماتر به خصوص در تغيير قيافه خود بسيار ماهر است. جاي تعجب نيست زيرا بسياري از افرادي كه دور و بر يدككش ها مي بينيد در استفاده از رنگ و نقاشي مهارت دارند.
بهر حال کارتون "ماشين ها 2" جالب است. شايد به خاطر اين است که جان لاستر توانسته با كودك درون خود و من ارتباط برقرار کند. يك نكته دیگر نيز باقي مي ماند، اگر چه قهرمان فيلم 2006 يك هادسن بود ولی باز هم AMC گرملينز هم در آن وجود داشت، اما لاستر بزرگترين سازنده مستقل اتومبيل آمريكا استودبيكر را از قلم مي اندازد. دليل آن هم مشخص است، معرفي يك گولدن هاوك استودبيكر در اين فيلم ممكن بود ديگر شخصيت ها را كمرنگ كند.
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی