ترجمه نقدهای منتقدین جهان
Cwr.03 - نقد و بررسی فیلم Tree of Life توسط راجر ایبرت
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در پنج شنبه, 04 آبان 1391 19:38
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 2619
|
Tree of Life |
|
درخت زندگی |
|
|
Tree of Life |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : Vicky Boone
کارگردان : ترنس مالیک
نویسنده : ترنس مالیک
تدوین : Hank Corwin
ژانر: درام
تاریخ نمایش: 8 July 2011 در آمریکا
فیلمبردار: امانوئل لوبزسکی
فروش کلی : 32 میلیون دلار
بودجه: 54 میلیون دلار
کشور سازنده: امریکا (هالییود)
IMDB Rate :8 از 10 |
بازیگران |
برد پیت : آقای ابرایان
شون پین : جک
جسیکا چاستین : خانوم ابرایان
|
افتخارات و جوایز |
------ |
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : ستاره کامل |
|
|
منتقد : راجر ایبرت |
|
مترجم : فاطمه FTSAMO |
|
فیلم "درخت زندگی" ترنس مالیک فیلمی سرشار از بلندپروازی و فروتنی است که تلاش می کند تمام زندگی را دربرگیرد و آن را از دریچه ی دید چند زندگی کوچک نشان دهد.تنها فیلم دیگری که با این جسارت در به تصویر کشیدن دیدم،فیلم "2001: A Space Odyssey," کوبریک بود ولی آن فیلم تجسم قوی مارلیک از احساسات انسانی را نداشت.زمانی چندین کارگردان بودند که آرزوی ساختن یک شاهکار هنری را داشتند اما اکنون فقط تعداد کمی این آرزو را دارند.مارلیک بعد از ساخت اولین فیلم قابل توجهش در سال 1973 بر این آرزو پابرجا مانده است.
گاهی یک فیلم مستقیما با تجربه های شخصی خودم ارتباط برقرار می کند.به طرز عجیبی اتفاقات اصلی فیلم درخت زندگی منعکس کننده ی زمان و مکانی است که من در آن زندگی می کردم و پسرهای درون داستان خود من هستم.اگر من می خواستم فیلمی از زندگی خودم بسازم و اگر من استعداد مارلیک را داشتم،آن فیلم بسیار شبیه همین فیلم می شد. این فیلم یک زندگی کودکی را در نواحی مرکزی آمریکا جایی که زندگی در همه جا جریان دارد به تصویر می کشد.پدری با انضباط خاص خود و مادری وجود دارد که سرشار از بخشندگی است و روزهای طولانی تابستان همراه با بازی و تنبلی و سوال های ناگفته درمورد معنی چیزها آنها را در بر گرفته است.
سه پسر خانواده ی " اوبراین" به وسیله ی خورشید سوخته ،به وسیله ی بازی زخمی و به وسیله ی اسرار بزرگترها مشوش شده اند و در آنها نیازی شدید برای بزرگ شدن و کشف کردن اینکه که هستند وجود دارد.
قبلا درمورد اینکه این فیلم چگونه خاطرات مرا از چنین مکان و زمانی زنده کرد نوشتم.درباره ی زمین های چمن بزرگ.درباره ی شهری که در خاطرات همواره واضح دیده می شود.درباره ی خانه هایی که درشان هیچوقت قفل نبود.درباره ی مادرانی که از پنجره ها سرک می کشیدند تا بچه هایشان را چک کنند.درباره ی گرمای تابستان و کسالت مراسم های مذهبی کلیسا ها، و اتاق های غذاخوری و صداهای ناخوشایند مشاجره ی والدین که از پنجره های باز،نصفه نیمه شنیده می شد.
با دیدن فیلم به یاد خاطره ی Ray Bradbury از پسربچه ای افتادم که با صدای یک ماشین چمن زنی دستی بیرون پنجره اش از خواب بیدار شد.شاید شما در یک شهر بزرگ با درهای بسته بزرگ شده اید.مهم نیست.همه ی ما، مگر اینکه بد شانس بوده باشیم،کودکی ای مانند هم داشتیم،زیرا ما به وسیله ی معصومیت و زودباوری حفاظت می شدیم.
وقتی به خانواده ی اوبراین اشاره کردم،متوجه چیزی شدم که در فیلم دقیقا درست نشان داده شده است.نام والدین،آقای اوبراین و خانم اوبراین است.بله.زیرا والدین هیچوقت با نام کوچکشان صدا نمی شوند و نام کوچک والدین شما کلماتی اند که فقط توسط دیگران استفده می شود.پدر و مادر شما حقیقت را برای شما شرح می دادند و شما حرف های آنها را می پذیرفتید،چه حرفهای آرامش بخش و چه حرفههای اخطار دهنده.و حالا جک اوبرایان جوان در حال بزرگ شدن است و روزی تبدیل به آقای اوبراین خواهد شد اما هرگز خودش را مثل پدرش نمی بیند.
به ندرت پیش می آید که در یک فیلم همکاری ای مانند همکاری ای که در این فیلم بین کارگردان و طراح که جک فیسک (Jack Fisk) است به وجود بیاید.فیسک تقریبا همسن من است و متولد و بزرگ شده ی ایالت ایلینویز است،پس به خوبی می داند که در اواخر دهه ی 40 لیوان های بلند آلومینیومی برای نوشیدن لیموناد و آیس تی استفاده می شد.او بقیه ی جزئیات را هم به خوبی رعایت کرده و طراحی یکدستش به زندگی شخصیت های فیلم مناسب است.چیزی که عجیب است این است که مالیک در طراحی شخصیت خانم و آقای اوبراین و سه پسر را چیزی آشکار را جا انداخته است: فیلم آمدن ناگهانی روزهای تابستان و شنیدن اتفاقی حرفهای مردم را که انگار با خودشان حرف می زنند به خوبی نمایش داده است.
طراحی فیلم از زندگی های روزانه که الهام گرفته از خاطرات خود مالیک از شهرش ،ویکو در تگزاس، است به وسیله ی دوعامل محدود می شود،یکی از جهت مکان و زمان و دیگری از جهت معنویت.درخت زندگی دیدی شگفت آور درباره ی به وجود آمدن و گسترش جهان،ظاهر زندگی و گسترش گونه ها دارد.این روند به زمان حال و به همه ی ما می رسد.ما میلیونها سال پیش در انفجار بزرگ(Big Bang) به وجود آمدیم و مولکول ها خودشان را به شکل من و شما درآوردند.
و چه اتفاقی بعد از آن می افتد؟در ابتدای فیلم صدایی شنیده می شود که کلمه ی "طبیعت" و "رحمت الهی" را زمزمه می کند.ما طبیعت را در هنگامی که به ما داده می شود و از ما گرفته می شود می بینیم؛یکی از پسرها می میرد.ما همچنین می بینیم که زمان چگونه کار می کند؛همانطور که جک اوبراین یک مرد میانسال(شان پن) می شود.و بعد چه؟آخرین قطعه ی موسیقی فیلم،تصویری از یک زندگی پس از مرگ را برای ما روشن می کند.یک منظره ی ویرانه که در آن مردم در سکوت همدیگر را شناخته و به هم دیگر خوش آمد می گویند.
بعضی نقدها می گویند که آقای اوبراین(برد پیت) به عنوان یک آدم منظم،بسیار سختگیر است.من اینچنین فکر نمی کنم.او آنچه را انجام می داد که فکر می کرد درست است.خانم اوبراین مهربانتر و با درک تر است،اما به نظر نمی آید که او حس کند که همسرش بی رحم است.البته گاهی این انضباط بچه ها را آزرده می کند و ممکن است در حدود سالهای 1950 یکی از بچه ها کتک هم بخورد.اما به دیالوگ ریزبینانه ای که بین جک و پدرش رد و بدل می شود توجه کنید.آقای ابراین می گوید: "من گاهی به تو سخت می گرفتم." و جک جواب می دهد: "اینجا خانه ی توست.تو می توانی هرکاری که می خواهی در آن بکنی." جک از پدرش در برابر خودش دفاع می کند.شما اینگونه بزرگ می شوید و همه ی اینها در یک چشم به هم زدن در طول زندگی اتفاق می افتد.
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنتر www.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی