مقاله ها
Cwr.65- نقد و بررسی فیلم The Master توسط جیمز برادینلی
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 آبان 1391 07:17
-
نوشته شده توسط سروش ممدوحی
-
بازدید: 6320
|
The Master |
|
ارباب |
|
|
the master |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده : پول توماس اندرسون
کارگردان : پول توماس اندرسون
نویسنده :پول توماس اندرسون
ژانر: درام
تاریخ نمایش: 14 سپتامبر 2012
فیلمبردار: میهای مالارماره
موزیک: جانی گرینوود
بودجه: 35 میلیون دلار
فروش: در حال اکران
زمان فیلم: 137 دقیقه
کشور سازنده: امریکا
IMDB Rate :7.9 از 10 |
بازیگران |
یاکین فینیکس
فیلیپ سیمون هافمن
امی ادامز
لورا درن
ریمی مالک |
افتخارات و جوایز |
----- |
امتیاز جیمز برادینلی از 4ستاره : 3 ستاره |
|
|
منتقد : جیمز برادینلی |
|
مترجم : حانیه quasar |
|
"ارباب" از نظر مسائل فنی یکی از برترین فیلم های سال 2012 است. این فیلم اثر یک هنرمند است و تک تک پلان ها دقیق و عمیق می باشند. طراحی صحنه هایی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم را به نمایش می گذارند نیز، بی عیب و نقص است. ایفای نقش دو شخصیت اصلی بر عهده خواکین فنیکس و فیلیپ ساویر هافمن بوده و آن ها بازی یکسان و هم طرازی را به نمایش گذاشته اند. فیلم برداری ارباب که حوزه فعالیت میهای مالارماره جونیور است برای اولین بار بعد از "هاملت" اثر Kenneh Branegh با لنز 65 میلی متری انجام شده. با وجود تمام نکات ستودنی، این فیلم ضعف ساده ای نیز دارد. نوع روایت داستان بسیار ساده است. روند کند شرح قصه هم از جذابیت های آن نسبت به دیگر فیلم ها کاسته. البته حضور موثر فنیکس و هافمن و فرصت های بی نظیری که آن ها با استعدادشان ساخته اند از نگرانی های بسیار درباره این فیلم کم کرده است. این موضوع به صورت گسترده گزارش داده شده که ایده اصلی خلق کاراکتر لنسستر (با بازی هافمن) از ال.ران هابورد بوده است و حتی پائول توماس اندروسون نیز بابت آن از وی تقدیر به عمل آورده. این مسئله باعث به وجود آمدن فرضیاتی مبنی بر این شد که "ارباب" نمایشی از شباهت ها بین تاثیر مذهب واقعی در زندگی و مراسمات مذهبی خاص خیالی است. موضوع فیلم درباره پیشرفت رخداد های ذهنی هابورد و یا مسائل مربوط به او نیست بلکه در حقیقت این فیلم روی شخصیت فردی کوئل (فنیکس) متمرکز شده است. فردی سربازی آمریکایی است که به علت شرکت در جنگ جهانی دوم دچار مشکلاتی از نظر روان شناختی شده. او بدون هیچ ایده یا برنامه ای برای آینده به وطنش باز می گردد و زمانی که ارباب لنسستر داد در حال برگزاری جشن عروسی دخترش، الیزابث (امبیر چایلدرز)، و یک معتقد حقیقی به نام کلارک (رمی ملک) است در دام گروه متعصب او می افتد. او به سرعت در بین آنان رتبه بالایی کسب کرده و معاون دست راست داد می شود. اما مشکل اصلیش اعتیاد به الکی و خلق و خوی خشن است که داد با روان شناسی های دروغین نمی تواند آن را برطرف کند. در نتیجه فردی هم چنان یک بیمار روانی باقی می ماند و داد به دلایل زیادی از حمله افراد گروهش و هم چنین همسرش (امی آدامز) توانایی درمان او را ندارد.
بیشتر زمان فیلم به نمایش حوادث و تحرکات بین فردی و لنسستر می گذرد که در انتها این واکنش ها نیز یک طرفه می شود. تاثیر لنسستر در شکنجه های روانی سرباز سابق آمریکایی بسیار عمیق و تخریب کننده است. با این همه برخورد فردی در مقابل لنسستر نشان دهنده عدم موفقیت او در روند "اربابی" اش می باشد و این روش مسلما بهترین راه برای از پا در آوردن اوست. اکثر صحنه هایی که هافمن و فنیکس در آن حضور دارند سراسر انرژی و تحرک است. آن ها بسیار جذاب و دقیق صحنه نمایش را بین خود تقسیم می کنند و حضور نداشتن هر یک از آنان در هر لحظه به فیلم صدمه زیادی می زند. سکانس های سلول زندان نقطه اوج فیلم است؛ البته سکانس های متعدد دیگری را نیز می توان نام برد. خواسته اندرسون از ساخت این فیلم نوعی اعتراض و انتقاد به مراسمات خاص خصوصا مراسمات خاص مذهبی است. او اشکالات و از بین رفتن مسائل زیربنایی و مهم را در زمان به وجود آمدن این گونه اهداف نشان می دهد. سکانس انتهایی دربر دارنده پیامی است: مردم بهتر خواهند شد اگر از قید و بند اجبار رهبر های پزجذبه و معتقد خود رها شوند. مخالفت علم گرایان با "ارباب" نیز دلیل ساده و واضحی دارد: هرگونه ارتباطی با هابورد در هر حال، سخنانی تند و انتقادتی شدید را به همراه دارد!
فیلم ارباب به ارتباط متقابل بین کاراکتر ها می پردازد و شامل تحولات شخصی آن ها نمی شود. لنسستر هم چنان کم اهمیت است و ما اطلاعاتی از گذشته او کسب نمی کنیم و حتی یک سکانس واقعی از اعتقادات او که از آن ها سخن می گوید مشاهده نمی شود. ما قدرت او در تصمیم گیری، توانایی اش در محافظت کردن و کنترل شرایط و گاه گاهی انفجار وی از خشم را می بینیم. در بعضی شرایط او همچون عروسک خیمه شب بازی همسرش نشان داده می شود و در بعضی شرایط دیگر همسرش را نادیده گرفته و فراموش می کند. ما فردی را بهتر درک می کنیم؛ زیرا از او یک پیشینه شخصی می بینیم. اما با این همه شخصیتش هم چنان نفوذ ناپذیر است. در هر حال این بخشی از خواسته اندرسون است که نشان دهد چگونه نقشه های لنسستر شکست می خورد. زاویه دید فردی به ما اجازه ورود به لایه های زیرین داستان را می دهد. سکانس های خیالی و تدوین رویایی فیلم در ترکیب با واقعیات باعث می شود در بعضی صحنه ها ما نتوانیم دقیقا تشخیص دهیم که آن صحنه ها حقیقت است یا نه! این موضوع باعث می شود که هر دو ملاقات فردی با دوست دختر سابقش مبهم به نظر برسد.
درباره این که فیلیپ ساویر هافمن می تواند برای ایفای نقش در این فیلم
اسکار دریافت کند یا نه، اندکی تردید وجود دارد. این نقش یکی از کاراکتر های پر زرق و برق است که می تواند توجه آکادمی جوایز
اسکار را به خود جلب کند. او بسیار خوب در جایگاه لنسستر ظاهر شده است؛ اما این کار یکی از ایفای نقش های قدرتمند وی در طول دوران فعالیت حرفه ای اش نیست. هافمن کمی شبیه
مریل استریپ است. او در همه چیز عالی است و این موضوع امکان توصیف دقیق کارهایش را از ما می گیرد. مسلما بهترین ایفای نقش در این فیلم از خواکین فنیکس است. کسی که مانند هم نامش از پایین ترین درجات به جایگاه کنونی اش رسیده. او برای به تصویر کشیدن فردی، مثل کریستین بیل در The Machinist دگرگونی های جسمی بسیاری متحمل شده است. ظاهر لاغر و تکیده، چهره مریض گونه، شانه هایی افتاده و طرز راه رفتن خاص و لخ لخ کنان از خصوصیات فردی است که فنیکس برای به نمایش گذاشتنشان در شخصیت فردی غرف شده و خود را فراموش کرده است و حتی لحظه ای در فیلم وجود ندارد که حرکاتش غیر طبیعی به نظر برسد. چنین کارکتر هایی باعث نوسانات بسیاری در فرد می شود؛ اما فنیکس کاملا مهار شده عمل می کند و در سکانس هایی که فردی کنترل خود را از دست می دهد هم بازی قوی و جذابی دارد.
امی آدامز احتمالا هیج توجه خاصی را برای بازی در فیلم "ارباب" جلب نخواهد کرد. ایفای نقش او بسیار ساده و معمولی و کارکترش پر از سایه و ابهام است اما شرح ماری سو داد از او عجیب و غریب می باشد. وی ظاهرا یک زن مطیع و آرام است (که در تمام طول فیلم حامله می باشد) اما ما چیز بیشتری می بینیم و گاهی باعث تعجب ماست که او عروسک گردانی است که لنسستر را به حرکت وا می دارد.
"ارباب" به آرامی به سمت جلو حرکت می کند و پیش می رود و یک رابطه احساسی بین مردم و هر چیز و هر کسی که در فیلم وجود دارد، ایجاد می کند. شیوه کار اندرسون در به تصویر کشیده مسائل کاملا هوشمندانه و گیراست. گاهی اوقات این موضوع برای ما یادآور روش Terrence Milick در ساخت فیلم ها می شود. علی رغم این مسئله –یا شاید به همین علت- این فیلم حالت ماندگار و تاثیرگذار خود را از دست می دهد. اما بدون شک کسانی خواهند بود که ارباب را شاهکار بخوانند و در زمان اکرانش شایعات بسیار مبنی بر
اسکار گرفتن آن بیان کنند.
با تمام این سخنان نمی توان نبوغ هنری این فیلم را تکذیب کرد ولی باید دانست تنها دلیل حضور "ارباب" در بین فیلم های بزرگ داستان قوی و رضایت بخش آن است. این فیلم در بطن خود ارزش های بسیار دارد اما به علت روند کند و آرامش برای اغلب مخاطبان کسالت آور است و آنان را آن چنان که باید جذب نمی کند.
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترwww.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی