مقاله ها
Cwr.12- نقد و بررسی فیلم Rise of the Planet of the Apes توسط راجر ایبرت
- توضیحات
-
تاریخ ایجاد در جمعه, 05 آبان 1391 11:16
-
نوشته شده توسط مدیریت سایت
-
بازدید: 2234
|
Rise of the Planet of the Apes |
|
پیدایش سیاره میمون ها |
|
|
Rise of the Planet of the Apes |
|
اطلاعات فیلم |
تهیه کننده: Akiva Goldsman
کارگردان : Rupert Wyatt
نویسنده : Pierre Boulle
موزیک متن : پاتریک دویل
ژانر: درام - ترسناک - جنگی
تاریخ نمایش: 5 August 2011 در آمریکا
فروش کلی : 93 میلیون دلار
بودجه: 481 میلیون دلار
کشور سازنده: امریکا (هالییود)
IMDB Rate :7.8 از 10 |
بازیگران |
جیمز فرانکو (ویل رودمن)
فریدا پینتو (کارولاین)
برایان کوکس(جان لندن)
جان لیتگو(چارلز رودمن)
|
افتخارات و جوایز |
------ |
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : ستاره کامل |
|
|
منتقد : راجر ایبرت |
|
مترجم : هما Skyfly |
|
به نظر ميرسد «پيدايش سياره ميمونها» عنواني است كه نياز به يك پيشدرآمد دارد، چرا كه در اين فيلم شمپانزهها تا پل گلدن گيت پيش ميروند. امروز سانفرانسيسكو، فردا دنيا. اين فرضيه كه شمپانزهها، كه مي دانيم فقط چند ژن متفاوت با انسانها دارند، تنها نيازمند يك داروي جديد هستند تا حتي بتوانند شطرنج هم بازي كنند، در اين فيلم گسترش مييابد.
فيلم در يك شركت دارويي بزرگ آغاز ميشود، جايي كه ويل رادمن (جيمز فرانكو) دانشمندي است كه ALZ 112 داروي احتمالي معالجه آلزايمر را ساخته است. او دارو را بر روي شمپانزهها تست ميكند و شمپانزهها به طور غيرمنتظرهاي چارت IQ بالا و علائم زبان و دامنه لغات را نشان ميدهند.
حيف، آزمايش متوقف ميشود زيرا دانشمندان هم بايد آنچه را كه ما ميدانيم بدانند، اينكه شمپانزهها تا قبل از بلوغ فريبنده هستند اما بعد از بروز خصوصيات، حيوان وحشي ميشوند.
با فرض اينكه ALZ 112 كار كند، ممكن است كه آزمايش آن بر روي پدربزرگ به مراتب خطر كمتري داشته باشد و او با واكر به مردم حمله نكند.
ويل تحت تأثير يك بچه شمپانزه بيپناه قرار ميگيرد و او را براي چند روز به خانه ميبرد. اما روزها به هفته و سال تبديل ميشود و سزار هوشمندي خارقالعادهاي نشان ميدهد. در همين زمان ويل ارتباط نزديكي با يك پريماتولوژيست (دانشمندي كه بر روي گونههاي اوليه مطالعه ميكند) به نام كارولين (فريدا پينتو) كه جانشين مادر سزار است، پيدا ميكند.
با يك اتفاق ساده، اسناد جالب «پروژه Nim» در كشور ميچرخد و به نوعي خلاصه فيلم را بيان ميكند. همچنين دربردارنده روابط جالب بين زنان و مردان و انسانها و ميمونها است. فيلم به ما ميآموزد كه ممكن است شمپانزهها بسيار باهوش باشند و رفتار دوستانهاي داشته باشند، اما آنها انسان نيستند و وقتي رشد ميكنند خصوصيات نامطلوبي پيدا ميكنند. در اين فيلم شمپانزههاي باهوش اطراف گلدن گيت ميدوند و فرياد ميزنند «سزار! سزار!»، بعد از آنكه تشخيص دادهاند سزار آخرين پياده شطرنج را نيز بكار گرفته است.
گفته ميشود فيلم زيباييهاي خود را دارد، اگرچه هوش انساني يكي از آنها نيست. در ابتدا، سزار يك شخصيت شگفتانگيز است، حاصل جلوههاي ويژه و سينمايي كه توسط اندي سركيس اجرا ميشود (پيشتر او را با اجراي گولوم در ارباب حلقهها ديديم و در هابيت هم بازخواهد گشت). هيچكس نميداند كجا حركت انساني پايان مييابد و جلوهها شروع ميشود اما سركيس و يا سزار بهترين اجرا در فيلم را دارد.
جيمز فرانكو درگير نقشي است كه اين نقش از پرسشهاي فلسفي و اخلاقي دور و خود را به طرح داستان محدود ميكند. كارولين پريماتولوژيست دايان فاسي نيست و واقعاً اشارهاي به نام او هم نميكند. تام فلتون نقش نگهباني را دارد كه نسبت به شمپانزهها خشن است. و جان ليثگو نقش پدر قهرمان را ايفا ميكند، كسي كه زماني معلم موسيقي بوده و حالا در آلزايمر غرق شده است. در اين فيلم او دقيقاً آنچه را كه بايد انجام ميدهد.
يك صحنه بزرگ اكشن وجود دارد كه بيشتر مشابه صحنههايي است كه از زامبيها ديدهام. و فرض ميكنم نتيجهاي دارد كه براي ميمونها شاد و اميدبخش است و ثابت ميكند سزار آنقدر باهوش هست كه وقتي مكاني را ميبيند بداند چطور راه خود را به جاي قبلي پيدا كند، چيزي كه انسانها براي آن نيازمند GPS هستند.
اين فيلم، آن چيزي است كه انتظار داريم. نه بيشتر و نه كمتر.
با تشکر از گروه ویراستاری به خصوص علی عزیز
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنتر www.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .
ارسال نظر
ترجمه و پشتیبانی توسط:شرکت جومی