ترجمه نقدهای منتقدین جهان

Cwr.78- نقد و بررسی فیلم Anna Karenina توسط راجر ایبرت
   Anna Karenina      
  alt



 Anna Karenina
 
اطلاعات فیلم
تهیه کننده : تیم بیون
کارگردان : جو رایت
نویسنده : تام استوپارت
ژانر: جاسوسی ، رازالود ، اکشن
تاریخ نمایش: 9 نوامبر 2012
فیلمبردار: سیموس مکگروی
موزیک: داریو مارینلی
بودجه: 31 میلیون دلار
فروش: در حال اکران
زمان فیلم: 130 دقیقه
کشور سازنده: انگلیس
IMDB Rate :7 از 10
بازیگران
کیرا نایتلی
جود لاو
ارون تیلور جانسون
کیلی مکدونالد
افتخارات و جوایز
-----

امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : 2.5 ستاره

 
  منتقد : راجر ایبرت   مترجم : علی Joker  

 

alt

آنا کارنینا و مادام بوواری دو تن از معروف‌ترین زنان بی‌عفت در ادبیات هستند. کارنینا حاضر می‌شود تمام امتیازات خانواده‌های اشرافی را به نفع مردی که عاشقش است از دست بدهد. بوواری مردی که دوستش دارد، در اقدامی برای ارتقای جایگاه اجتماعی او را ترک می‌کند. همانطور که توسط لئو تولستوی و گوستاو فلوبرت به تصویر کشیده شده است، هر دو زن با بهایی که می‌پردازند نابود می‌شوند.
این دو نفر نقشی بزرگ برای بسیاری از هنرپیشگان و چالش‌های وسوسه انگیز برای خیلی از فیلمسازان هستند. بیش از دوازده نسخه فیلم از کارنینا که معروف‌ترینشان با بازی گرتا گاربو (1927 و 1935) و ویویان لی بوده و تقریباً به همین اندازه از بوواری، مخصوصاً با بازی ایزابلا هوپرت، جنیفر جونز و پولا نگری وجود دارد (میا واسیکوسکا سال بعد نفش او را بازی خواهد کرد).
من این جزئیات را برای پرسش از خودم مطرح می‌کنم: چه چیزی این دو نقش را چنین اغوا کننده می‌کند که هر هنرپیشه‌ی خوبی باید دیر یا زود این رمان‌ها را بخواند و شروع به خیال‌پردازی کند؟ هر دو مادرانی هستند که اساساً ترک تنها فرزندشان را انتخاب میکنند. هر دو مرکز توجه و شایعات در قلمرو خودشان هستند. هر دو از تماشاخانه‌ها به عنوان صحنه‌ای برای سَر و سِرهایشان استفاده می‌کنند. هر دو برای زنا و روابط نامشروعشان بهای گزافی پرداخت می‌کنند. تفاوت بزرگ این است که کارنینا از طریق عشق خالصانه و بوواری توسط خودخواهی و طمع پیش رانده می‌شود. کارنینا آه کشیده و افسوس می‌خورد، بوواری به چیزی که سزاوارش است می‌رسد.
در نسخه‌ی جدید آنا کارنینای جسورانه ساخته شده‌ توسط جو رایت او برای سومین بار از کییرا نایتلی به عنوان قهرمان زن استفاده می‌کند. او به طرز گیج کننده‌ای در اینجا زیباست و به خوبی به تن او یک موقعیت اجتماعی عجیب پوشانده می‌شود. یک دلیل عملی برای آن: به اندازه‌ی نیمی از فیلم رایت در یک تئاتر واقعی به روی صحنه برده میشود و نه تنها از سن بلکه از جعبه ها و حتی صحن اصلی– با صندلی‌های برداشته شده – برای نشان دادن بازی استفاده می‌کند. ما هنرپیشه‌ها را در گوشه‌ی صحنه و تشکیلات صحنه، حقه با پرده‌های پشت صحنه‌ی تئاتر، اسب‌های در حال تاختن در یک اسب دوانی می بینیم.
یک صحنه‌ی کل دنیا و ما بازیگران روی آن. بله و مخصوصاً در مورد کارنینا زیرا او موفق به درک اینکه آن چقدر واقعی است نمی‌شود. او انتخاب‌هایی دارد که در جامعه‌ی اشرافی سنت پترزبورگ و مسکو غیرقابل قبول هستند و طوری رفتار می‌کند که گویی آنها نامرئی بودند. او ظاهراً درک نمی‌کند که تماشاچیان آنجا هستند و به دقت توجه می‌کنند. او معتقد است که می‌تواند قوانین را نادیده بگیرد و از مجازات آن در امان بماند.
هنگامی‌که ما با او روبرو می‌شویم یک همسر جوان زیبای نماینده‌ی حکومتی مهم کارنین (جود لاو) است. او با محبت است اما خشک و سرد است. عشقی که آنا از او دریغ می‌کند با دست و دلبازی خرج پسر 8 ساله‌شان می‌کند. در ایستگاه قطار در ملاقات با دالی همسر برادرش کنت اوبلونسکی (ماتیو مک فادین)، او افسر جوان جذاب ورونسکی (آرون تیلور-جانسون) را می‌بیند که برای هر دوی آنها عشق در نگاه اول است. او به نظر خیلی جوان می آید و شاید قوانین جامعه به او آموخته نشده است. آنا باید بهتر بداند. کل جامعه در ملاعام در اپرا و مجالس رقص باشکوه بازی می‌کنند و پس از اینکه آنا و ورونسکی همدیگر را در یک مجلس رقص ملاقات می‌نمایند کار از کار گذشته است. در این فیلم رایت و فیلمنامه نویسش تام استوپارد برای یک ملاّک به نام لوین (دومنال گلیسون) که برای تولستوی سومین کارکتر اصلی و قطعاً جذابترین کارکتر بود جای کافی باز می‌کنند. لوین مبین ایده‌های تولستوی در این رمان است. او معرف نظام ارباب و رعیتی منسوخ و آزادسازی رعیت‌هایش است و یک پیوند درونی نزدیک با زمین و زراعتش دارد.
او امیدوار است با کیتی (الیسیا ویکاندر) ازدواج کند که خاطرخواه ورونسکوی است. اما در مجلس رقص ورونسکی چشمش تنها به دنبال آنا است و نتیجه، شادکامی برای کیتی و لوین است.
شوهر آنا کور نیست و خیلی زود متوجه سر و راز او می‌شود. او خیلی قاطع است. اگر آنها این رابطه را ادامه بدهند آنا باید محتاط و پنهان‌کار باشد. قلب آنا برای مخفی کردن عشقش با ورونسکی خیلی سوزان است و او بهای آن را با جدایی از شوهر و فرزند محبوبش را می‌پردازد. جامعه قانع می‌شود. او مرتکب گناه شده است و مجازات شده است. مجازاتش دوری است و درسی که او به قیمت گزافی فرا می‌گیرد، این است که عشق ممکن است زودگذر باشد اما رسوایی همیشگی است.
این یک فیلم پر خرج است. با ولخرجی به روی صحنه برده و تصویربرداری می‌شود شاید خیلی زیاد بخاطر خوبی خودش. مواقعی هست که کاملاً روشن نیست که آیا ما مشغول تماشای کارکترها در یک داستان یا بازیگران روی یک صحنه هستیم. فیلم‌ها می‌توانند گاهی یک داستان را تحت الشعاع قرار دهند اما هنگامی‌که داستانی به چشمگیری آنا کارنینا است که...
 

alt

ویراستار: نازنین اختری Miss Sayta


این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنترپایگاه تحلیلی و خبری سینماسنتر نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد.