ترجمه نقدهای منتقدین جهان

Cwr.12- نقد و بررسی فیلم Rise of the Planet of the Apes توسط راجر ایبرت

 

  Rise of the Planet of the Apes   پیدایش سیاره میمون ها  
  alt

Rise of the Planet of the Apes
 
اطلاعات فیلم
تهیه کننده: Akiva Goldsman
کارگردان : Rupert Wyatt
نویسنده Pierre Boulle
موزیک متن : پاتریک دویل
ژانر: درام - ترسناک - جنگی
تاریخ نمایش: 5 August 2011 در آمریکا
فروش کلی : 93 میلیون دلار
بودجه: 481 میلیون دلار
کشور سازنده: امریکا (هالییود)

IMDB Rate :7.8 از 10
بازیگران
جیمز فرانکو (ویل رودمن)
فریدا پینتو (کارولاین)
برایان کوکس(جان لندن)
جان لیتگو(چارلز رودمن)


 
افتخارات و جوایز
------
امتیاز راجر ایبرت از 4ستاره : ستاره کامل
 
  منتقد : راجر ایبرت   مترجم : هما Skyfly  
 
alt
 
به نظر مي­رسد «پيدايش سياره ميمون­ها» عنواني است كه نياز به يك پيش­درآمد دارد، چرا كه در اين فيلم شمپانزه­ها تا پل گلدن گيت پيش مي­روند. امروز سانفرانسيسكو، فردا دنيا. اين فرضيه كه شمپانزه­ها، كه مي دانيم فقط چند ژن متفاوت با انسان­ها دارند، تنها نيازمند يك داروي جديد هستند تا حتي بتوانند شطرنج هم بازي كنند، در اين فيلم گسترش مي­يابد.
فيلم در يك شركت دارويي بزرگ آغاز مي­شود، جايي كه ويل رادمن (جيمز فرانكو) دانشمندي است كه ALZ 112 داروي احتمالي معالجه آلزايمر را ساخته است. او دارو را بر روي شمپانزه­ها تست مي­كند و شمپانزه­ها به طور غيرمنتظره­اي چارت IQ بالا و علائم زبان و دامنه لغات را نشان مي­دهند.
حيف، آزمايش متوقف مي­شود زيرا دانشمندان هم بايد آنچه را كه ما مي­دانيم بدانند، اينكه شمپانزه­ها تا قبل از بلوغ فريبنده هستند اما بعد از بروز خصوصيات، حيوان وحشي مي­شوند. 
با فرض اينكه ALZ 112 كار كند، ممكن است كه آزمايش آن بر روي پدربزرگ به مراتب خطر كمتري داشته باشد و او با واكر به مردم حمله نكند.
ويل تحت تأثير يك بچه شمپانزه بي­پناه قرار مي­گيرد و او را براي چند روز به خانه مي­برد. اما روزها به هفته و سال تبديل مي­شود و سزار هوشمندي خارق­العاده­اي نشان مي­دهد. در همين زمان ويل ارتباط نزديكي با يك پريماتولوژيست (دانشمندي كه بر روي گونه­هاي اوليه مطالعه مي­كند) به نام كارولين (فريدا پينتو) كه جانشين مادر سزار است، پيدا مي­كند. 
با يك اتفاق ساده، اسناد جالب «پروژه Nim» در كشور مي­چرخد و به نوعي خلاصه فيلم را بيان مي­كند. همچنين دربردارنده روابط جالب بين زنان و مردان و انسان­ها و ميمون­ها است. فيلم به ما مي­آموزد كه ممكن است شمپانزه­ها بسيار باهوش باشند و رفتار دوستانه­اي داشته باشند، اما آنها انسان نيستند و وقتي رشد مي­كنند خصوصيات نامطلوبي پيدا مي­كنند. در اين فيلم شمپانزه­هاي باهوش اطراف گلدن گيت مي­دوند و فرياد مي­زنند «سزار! سزار!»، بعد از آنكه تشخيص داده­اند سزار آخرين پياده شطرنج را نيز بكار گرفته است.
گفته مي­شود فيلم زيبايي­هاي خود را دارد، اگرچه هوش انساني يكي از آنها نيست. در ابتدا، سزار يك شخصيت شگفت­انگيز است، حاصل جلوه­هاي ويژه و سينمايي كه توسط اندي سركيس اجرا مي­شود (پيشتر او را با اجراي گولوم در ارباب حلقه­ها ديديم و در هابيت هم بازخواهد گشت). هيچ­كس نمي­داند كجا حركت انساني پايان مي­يابد و جلوه­ها شروع مي­شود اما سركيس و يا سزار بهترين اجرا در فيلم را دارد.
جيمز فرانكو درگير نقشي است كه اين نقش از پرسش­هاي فلسفي و اخلاقي دور و خود را به طرح داستان محدود مي­كند. كارولين پريماتولوژيست دايان فاسي نيست و واقعاً اشاره­اي به نام او هم نمي­كند. تام فلتون نقش نگهباني را دارد كه نسبت به شمپانزه­ها خشن است. و جان ليثگو نقش پدر قهرمان را ايفا مي­كند، كسي كه زماني معلم موسيقي بوده و حالا در آلزايمر غرق شده است. در اين فيلم او دقيقاً آنچه را كه بايد انجام مي­دهد.
يك صحنه بزرگ اكشن وجود دارد كه بيشتر مشابه صحنه­هايي است كه از زامبي­ها ديده­ام. و فرض مي­كنم نتيجه­اي دارد كه براي ميمون­ها شاد و اميدبخش است و ثابت مي­كند سزار آنقدر باهوش هست كه وقتي مكاني را مي­بيند بداند چطور راه خود را به جاي قبلي پيدا كند، چيزي كه انسان­ها براي آن نيازمند GPS هستند.
اين فيلم، آن چيزي است كه انتظار داريم. نه بيشتر و نه كمتر.
 
با تشکر از گروه ویراستاری به خصوص علی عزیز 
 
این نقد و ترجمه تحت کپی رایت سایت سینماسنتر منتشر شده است . لذا هر گونه کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده و سایت سینماسنتر www.cinemacenter.ir نقض آشکار قوانین کپی رایت محسوب می گردد .